پاسخ درسهایی از قرآن

پاسخ درسهایی از قرآن

پاسخ درسهایی از قرآن

پاسخ درسهایی از قرآن

امام باقر(علیه‌السلام)، احیاگر قرآن و سنّت

امام باقر(علیه‌السلام)، احیاگر قرآن و سنّت

تاریخ پخش: 11/02/93

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

بینندگان عزیز زمانی بحث را می‌بینند که سه، چهار مناسبت است. مهم‌ترین آن تولد امام باقر(ع) است. بعد از آن روز معلم، روز کارگر و شهادت مطهری است.

ماه رجب که بحث را می‌بینید، بستری برای ماه شعبان است. ماه شعبان بستری برای ماه رمضان است. یعنی مثل هواپیما در فرودگاه یک باندی است، که این باند بستری است برای اینکه این موتور گرم شود و حرکت کند. رجب مقدمه است به خصوص شب جمعه اول ماه رجب، «لیلة الرغائب» است که ویژگی‌های خاصی دارد. خدایا تمام خیرات و برکات رجب، شعبان و رمضان را نصیب همه‌ی ما بفرما.   

1- سلام پیامبر اکرم(ص)، به امام باقر(ع)

امام باقر(ع) کسی بود که پیغمبر به جابربن عبدالله انصاری گفت: زمانی که من نیستم، امیرالمؤمنین هم نیست، امام حسن هم نیست، امام حسین هم نیست، تو اینقدر عمر می‌کنی، که امام باقر هم می‌بینی. سلام مرا به امام باقر برسان. به مناسبت روز کارگر، بیل دست گرفته بود، اطراف مدینه کار می‌کرد. یک نفر گفت: ببین چقدر پسر پیغمبر برای دنیا حرص می‌زند. با این بدن در هوای داغ مدینه بیل دست گرفته و کشاورزی می‌کند. گفت: بروم او را نصیحت کنم. رفت گفت: آقا، الآن اگر عزرائیل بیاید، تو در چه حالی هستی؟ گفت: در بهترین حال هستم. کار عبادت است. بیل دست من است، بهترین حالت را دارم.         

به مناسبت روز معلم، باقر از «بقر» یعنی شکافنده، قایق را دیدید، این رقمی است که بتواند آب را بشکافد. نوک هواپیما اینطور است که بتواند هوا را بشکافد. باقرالعلوم یعنی علم را می‌شکافد. امروزی‌ها پژوهش می‌گویند. آخوندها اجتهاد می‌گویند. اجتهاد و استنباط و پژهش یعنی از دل حرف، حرف دربیاوریم. شما از درون جمادات انرژی هسته‌ای را درمی‌آورید، این باقر العلم است. یعنی شکافنده علم است. شما الآن لباس‌هایی که پوشیدید، خیلی‌هایش از نفت است. یعنی بشر توانست نخ را از شکم نفت بیرون بکشد. باقرالعلوم یعنی علوم را می‌شکافد و از آن نکته درمی‌آورد. قدیم اگر می‌گفتند: نفت چیست؟ می‌گفتیم: همین که در چراغ است. امروز دنیای پتروشیمی از نفت چقدر چیز استخراج کرده است. این بخاطر «بقرالعلم» است. منتهی کار علمی امام باقر تأسیس حوزه‌ی علمیه بود.  آغاز فرهنگ و نشر شیعه از زمان امام باقر شروع شد. چون امیرالمؤمنین که 25 سال در خانه بود. فرمود: بقدری در این 25 سال غصه خوردم، مثل آدمی که تیغ در چشمش و استخوان در گلویش است. 25 سال حضرت علی اینطور زندگی کرد. بعد هم که حکومت دستش آمد، چهار، پنج سال، جنگ خوارج، جنگ نهروان، جنگ صفین با قاسطین و مارقین و غیره بود و چه مشکلاتی داشت.

2- بهره‌گیری امام باقر(ع) از فرصت تغییر حکومت

حکومت و قدرت دست امام حسن نیامد. امام حسین را شهید کردند. امام سجاد خفقانی بود که هیچ کاری نمی‌توانست کند جز اینکه از لابلای دعاها حرفش را بزند. یا از لابلای اینکه برده بخرد، در خانه با برده‌ها کار می‌کرد و شب عید فطر آزادشان می‌کرد. یک دانشکده‌ی سری تحت پوشش برده‌داری بود. یعنی خفقان، در خفقان، در خفقان! ولی خوب حکومت بنی امیه بحمدالله سرنگون و تضعیف شد،  بنی عباس روی کار آمدند. بنی عباس نمی‌خواستند مثل بنی امیه شوند. اول کار تظاهر به اسلام می‌کردند. تظاهر به عشق اهلبیت می‌کردند. در این تظاهر یک خرده فشار بود، برداشته شد و امام باقر حوزه تشکیل داد. بسیاری از دین، از امام صادق و امام باقر به ما رسیده است و امام صادق هم هرچه دارد از امام باقر است. یک کد هم بدهم، این کد هم کد خوبی است. چون بعضی‌ها متأسفانه امور تربیتی یا در مسجدها، انجمن اسلامی و مسابقات دینی که می‌گذارند، می‌گویند: این حدیث از امام باقر است، یا امام صادق است. این حدیث از امام حسن است یا امام حسین؟ اصلاً سؤال غلط است. مثل اینکه بگوییم: شما نماز جمعه آمدی، با کدام شیرها وضو گرفتی؟ اصلاً آب همه لوله‌ها یکی است. حدیث داریم آنچه ما می‌گوییم از پدرمان است. آنچه پدر ما می‌گوید، از جد ما است. همینطور یکی یکی آنچه می‌گوییم، از پیغمبر است. پیغمبر هرچه می‌گوید از خداست. یعنی دنبال نکنید حدیث از کیست؟ و لذا کسی پرسید: آقا من یک حدیث شنیدم، نمی‌دانم از امام باقر است، یا امام صادق است؟ فرمود: به هرکس می‌خواهید نسبت بدهید. گیر ندهید سر اینکه امام باقر است یا امام صادق است؟

3- رفتار امام باقر(ع) با خانواده

کار کلیدی امام باقر(ع) تأسیس حوزه‌ی علمیه بود. در مسأله‌ی علمی باقرالعلم، شکافنده‌ی علم در مسائل خانوادگی است. همسرداری‌اش خیلی عالی بود. می‌گوید: یک روز مهمان امام باقر شدم، مرا در یک اتاقی برد، دیدم خیلی اتاق شیکی است. فرش و پرده دارد و خیلی لوکس است. با خودم گفتم: امام باقر چه اتاق لوکسی دارد؟ امام باقر(ع) دید از نگاه‌هایی که من می‌کنم، می‌خواهم بگویم: چرا چنین است. به او گفت: شما فردا هم منزل ما تشریف بیاورید. این مهمان فردا هم آمد. او را در یک اتاق بسیار ساده برد. گفت: آن اتاق برای خانم من است. خانم من از من مهریه می‌خواسته، گفته مهر من را بده. من هم مهرش را دادم. مهریه را که دادم، خانم رفته اتاقش را شیک کرده است. من هم او را آزاد گذاشتم. ملک خودش است می‌خواهد شیک باشد. از این چند مورد را یاد می‌گیریم.

یکی اینکه اگر کسی سوء ظن برد، سریع برطرف کنیم. فرمود: فردا هم بیا.

دوم اینکه اگر پول داری و خانم می‌گوید، بده، مهر او را بده.

سوم اینکه زن مالکیت دارد. زن اختیار دارد. لازم نیست همه‌ی کارهای زن تحت نظر مرد باشد. ممکن است نظر مرد چیز دیگری باشد، اما اگر زن آنچه دارد حلال است، مرد به او گیر ندهد. گیر به او ندهید. این رقمی دوست دارد. و لذا حدیثی داریم، «المرء یأکل  بشهوة اهله» یعنی مرد خوب کسی است که به میل خانم غذا بخورد. مثلاً خانم سفره پهن کرده، می‌گوید: بفرمایید غذا! می‌گوید: والله من الآن اشتها ندارم. خدا کند خانم من پای تلویزیون نباشد، می‌گوید: خودت هم همینطور هستی.

خدمت آیت الله العظمی اراکی رفتیم. گفتیم: ما هرچه می‌گوییم: باید عمل کنیم. گفت: حداقل یک خرده‌اش را عمل کن. کفاش یک جفت کفش پای خودش باشد، حالا لازم نیست همه‌ی کفش‌هایی که می‌دوزد، خودش پا کند. ولی حداقل نباید پا برهنه هم باشد. ما گاهی اینطور هستیم. خانم می‌گوید: بیا غذا بخور. می‌گویم: من سیر هستم! می‌گوید: اگر هم سیر هستی برو یک مقدار بخور.

می‌دانید امام خمینی چطور افطار می‌کرد؟ یک افطاری تلویزیون نشان داد. همه شخصیت‌های مملکت بودند. امام نماز مغرب ماه رمضان را خواندند، نشستند، مقام معظم رهبری هم کنار ایشان بودند، تلویزیون شب‌ها نشان می‌داد. بعد یک مقدار آب جوش خورد و گفت: روزه‌ی شما قبول. خوش آمدید. روزه‌تان قبول باشد. رفت کنار خانمش غذا خورد. حدیث داریم که ببینید خانم چه غذایی دارد. می‌گوید: نه! عدسش را زیاد کن. چای را اینطور بریز. آزادش بگذارید. خیلی از حرف‌هایی که پیش می‌آید، برای همین است. 

4- مدارا با خانواده در امور مباح

من یک چیزی برای زن‌داری به شما بگویم. ببینید گاهی خانم یک نظری دارد، آقا هم یک نظری دارد. اول اینکه کوتاه بیایید. دوم اینکه اگر خیلی حرفت را حق می‌دانی، خانم هم خیلی حرفش را حق می‌داند، با هم گفتگو کنید. اگر گفتگو نشد. به جرّ و بحث نکشید. شما می‌گویید: مراغه برویم. او می‌گوید: سبزوار برویم. قرعه کشی کنید. با قرعه تمامش کنید. یعنی کش ندهید. گاهی وقت‌ها یک جایی می‌روید، می‌بینید این زن و شوهر دو، سه روز با هم چانه می‌زنند که عروسی‌اش سه‌شنبه باشد، یا چهارشنبه باشد. اول خانه‌ی عمه تو برویم یا خانه‌ی عمه من برویم؟ فرش بخریم یا مبل بخریم؟ زمین بخریم یا ماشین را عوض کنیم؟ چانه نزنید. یک نفر کوتاه بیاید. آخر ما فکر می‌کنیم اگر کوتاه بیاییم شکست خوردیم. نه، کوتاه آمدن، شکست خوردن نیست.

پیغمبر می‌گوید: «أَمَرَنِی رَبِّی بِمُدَارَاةِ النَّاس‏» (بحارالانوار/ج2/ص69) ما که پیغمبر هستیم به ما دستور دادند که با مردم کوتاه ییاییم. اصلاً چرا می‌گوییم: قرآن نازل شد؟ «نَزَلَ» یعنی پایین آمد. شما از قرآن که بالاتر نیستی. قرآن نازل شد، یعنی قرآن پایین آمد، تو هم پایین بیا.

مؤسس حوزه‌ی علمیه بود. خواسته‌های حلال همسرش را تأمین می‌کرد.

5- بهره‌گیری علمی از فرصت تابستان و تعطیلات

چون این بحث را در آستانه‌ی تابستان می‌بینند، تا تابستان نشده، مسؤولین حوزه، البته من کسی نیستم که دستور بدهم. من پیشنهاد می‌کنم، خودم هم به این عمل کردم. من بالای پنجاه سال است طلبه هستم. یکسال هم تابستان تعطیل نکردم. ما جمعه‌ها هم مباحثه نهج‌البلاغه داشتیم. چون نهج‌البلاغه درس رسمی حوزه نبود، ما به رفیقمان گفیتم: خودمان جمعه‌ها مباحثه نهج‌البلاغه را داشته باشیم. بیاییم یک خرده تابستان‌ها را زنده کنیم. ما خیلی هدر می‌دهیم. این اقتصاد مقاومتی که هست و باید همه کمک کنیم، یکی از راه‌هایش این است که بیاییم و جلوی تلف شدن را بگیریم. من یک نمونه می‌گویم.          

جلسه‌ی فاتحه‌ای در دماوند بود، ما آنجا رفتیم. دیدیم یک حسینیه‌ی بسیار بزرگی است. شاید ده کامیون می‌توانست در آنجا حرکت کند. گفتم: این حسینیه چه خاصیتی دارد؟ گفتند: خوب عاشورا روضه می‌خوانیم. گاهی هم یک کسی مرد، مراسم فاتحه می‌گیرند. گفتیم: این ساختمان با عظمت برای سالی ده روز است. الآن اعلام می‌کنم آقایان حسینیه نسازید. همان روضه‌ی امام حسین(ع) را در مسجد بخوانید. ما یک حسینیه می‌سازیم، یک مهدیه و زینبیه می‌سازیم، بعد آنوقت چند هزار روستا داریم که مسجد ندارد. اول خانه‌ی خدا و بعد خانه‌ی اولیای خدا! آدم برای یک گونی آرد نانوایی باز نمی‌کند. برای پنج روز روضه‌خوانی یک حسینیه نمی‌سازد. نمی‌توانم اسم ببرم. چه حسینیه‌هایی در تهران هست، حسینیه‌های چند ده میلیاردی که درش بسته است. آیا امام حسین راضی است؟! مقرون به صرفه است؟ حسینیه عزیز است. ما هرچه داریم از امام حسین داریم. اما تا مادامی که مسجد نیست، «لَا قُرْبَةَ لِلنَّوَافِلِ إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِضِ» (بحارالانوار/ج84/ص30) یعنی اگر یک کار واجبی هست، شما کار مستحب انجام بدهی، آن کار مستحب برای شما ارزش ندارد. ببین یک کسی غسل واجب دارد، می‌رود غسل جمعه می‌کند. اول غسل واجبت را بکن و بعد غسل جمعه کن. خوب این حداقل مدیریت است، حداقل دین است. امام حسین روز عاشورا اول نماز خواند، بعد شهید شد. ما که زیارت می‌رویم، اول می‌گوییم: «اشهد انک قد اقمت الصلاة» بعد می‌گوییم: «جاهدت فی الله» (کافی/ج4/ص570) «اقمت الصلاة» قبل از «جاهدت فی الصلاة» است.

دیروز چند نفر با هجان ستاد اقامه نماز آمده بودند. گفتند: آقای قرائتی یک حسینیه نیمه تمام ساختیم. شما کمک کن. گفتم: اول اینکه من پول ندارم. دوم اینکه داشته باشم هم نمی‌دهم. سوم کسی هم بخواهد بدهد، می‌گویم: ندهد. گفتند: به عجب امامزاده‌ای متوسل شدیم! من به امام حسین عقیده دارم. سر تا پا عاشق نوکران امام حسین هستم. ولی وقتی یک روستا مسجد ندارد، حسینیه می‌سازند، کار غلطی است. ممکن است آقای محله هم این حرف را بگوید، بگویند: این وهابی است. کاری ندارد. ولی معنای وهابی بودن را بدانید. وهابی‌ها ضد قرآن هستند. وهابی‌ها سی آیه‌ی مسلم قرآن را له له کردند. حالا یک موردش را بگویم. قرآن می‌گوید: کسی که «لا اله الا الله» می‌گوید، نگو مسلمان نیست! ترجمه را می‌فهمید. «لا تَقُولُوا» یعنی چه؟ «لِمَنْ أَلْقى‏ إِلَیْکُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِنا» (نساء/94) به کسی که سلام علیکم می‌گوید، «اشهد ان لا اله الا الله» می‌گوید، نگو: مؤمن نیستی. وهابی‌ها به همه شما کافر می‌گویند. 20 آیه پیدا کردم. 100 درصد ضد قرآن است. وهابی‌ها خیلی پوک هستند. ما دیگر پوکتر از وهابیت نداریم. باسوادترین وهابی‌ها پیش طلبه‌ی عادی ما دستانشان بالا است و چیزی ندارد بگویند. نمی‌شود اگر کسی بگوید: آقا مسجد بسازید. گفت: این وهابی است. ولی کار درجه دارد

بعضی چیزها ریشه‌اش را پیدا نکردیم. این ختم انعامی که در خانم‌ها هست، هرچه گشتم سندش را پیدا نکردم. خدا علامه عسگری را رحمت کند. به ایشان زنگ زدم. به چند نفر دیگر هم گفتم، ریشه‌ی ختم انعام کجاست؟ نمی‌دانستند. سوره‌ی انعام با سوره‌ی اعراف چه فرقی می‌کند؟ یکبار یک چیزی بورس می‌شود و ریشه هم ندارد. مثل «امن یجیب» است. «امن یجیب» آیه‌ی قرآن است. توسل به همه‌ی آیه‌های قرآن جایز است. اما «امن یجیب» خاصیت خاص ندارد. یعنی حدیثی ما پیدا نکردیم که بگوید: اگر «امن یجیب» بخوانی، دعا زودتر مستجاب می‌شود. دین‌مان را باید از فقیه بگیریم. عرفانمان را باید از فقیه بگیریم. من بارها گفتم. شاعر و خواب بین و کف بین و مرشد و عارف اگر فقیه بودند، روی چشم! اما اگر فقیه نباشد، دینتان را از کسی نگیرید، فقیه هم کسی است که حدوداً 45 سال درس خوانده باشد.

الآن بنده 50 سال است درس خواندم و هنوز فقیه نیستم. اگر به کسی دکتر، مهندس، آیت الله گفتند. طرف هم خودش می‌داند که دکتر و مهندس نیست. یه کسی سید گفتند، خودش می‌داند سید نیست. از جاهایی که غیبت جایز است، آنجایی است که کسی ادعا کند و اهلش نباشد. مثلاً سید نیست، می‌گوید: من سید هستم. می‌گوید: غیبت این جایز است. دکتر نیست، می‌نویسد دکتر هستم. غیبت این جایز است. چند جا غیبت جایز است. از جمله جاهایی که غیبت جایز است، این است که کسی ادعا کند و اهلش نیست. اگر کسی پز بدهد که اهلش نباشد، قرآن می‌گوید: قطعاً جهنمی است. «وَ یُحِبُّونَ» یعنی محبت دارد، «أَنْ یُحْمَدُوا» ستایش می‌شود، «بِما لَمْ یَفْعَلُوا» (آل عمران/188) دوست دارد به لقبی ستایش شود که اهل آن لقب نیست. قرآن می‌گوید: «فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفازَة» (آل‌عمران/188) احتمال نده که اینها اهل مفازه و فوز باشند. اینها قطعاً بدبخت هستند. قرآن می گوید: کسی که پز بدهد، قطعاً و سیاه هست. مثلاً ده جزء قرآن را حفظ است. می‌گویند: ایشان حافظ کل قرآن است. بگوید: نخیر! من حافظ ده جزء قرآن هستم.     نگوید: حالا بگذار بگوید. کی به کیه! خوب شما که حافظ کل نیستی، بگو: حافظ ده جز هستم. اگر لقب کمالی به تو دادند که اهلش نیستی، فوری بگو: من اهلش نیستم.

برنامه‌ریزی کنیم، استفاده کنیم. چون این بحث قبل از تابستان پخش می‌شود، انشاءالله حرف ما اثری کند. اگر اثر هم نکرد، اینقدر تبر را می‌زنم تا بشکند. اگر زدی نشکست، نه تبر را کنار بیانداز، نه چوب را. بزن تا بشکند.

 من یک چیزی را 34 سال است گفتم، کسی گوش نداده است. یعنی هرسال در تلویزیون گفتم. امسال هم از الآن می‌گویم. بسم الله الرحمن الرحیم. شهرداری‌ها! فرمانداری‌ها! امت حزب الله! کنار تنور آتش، ایستاده روزه گرفتن مشکل است. یک تدبیری کنید که نانواها ماه رمضان شب نان بپزند. هرکس می‌خواهد نان بخرد، بعد از افطار بخرد تا فردا شب. نه! آخر آدم می‌خواهد نان تازه بخورد. می‌دانی چند هزار نفر نانوا اذیت می‌شوند. بعضی‌ها روزه می‌گیرند. ولی در حد مرگ می‌روند و می‌آیند. مگر روزه گرفتن برّ نیست. «وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِر» (مائده/2) نانواها را کمک کنید. مسؤولین مملکت ما نمی‌توانند یک تدبیری بیاندیشند، که نانواها بعد از افطار نان بپزند. ماه رمضان مردم نان تازه نخورند. ولی در عوض چند هزار نانوا روزه می‌گیرند. یعنی ما عرضه نداریم. واقعاً عرضه نداریم، یا مخ نداریم، یا دین نداریم. همه چیز داریم. کجا گیر است؟ دو، سه نفر کت و شلواری مثل شهید رجایی می‌خواهیم. دو، سه آخوند هم مثل نواب صفوی می‌خواهیم. همه چیز هست، خط‌شکن نیست. جرأت نیست.

دماوند را می‌گفتم. در حسینیه‌ی بزرگی رفتیم، آب و هوا خنک بود. از آن طرف هم بندرعباس در آتش می‌سوزند. خوزستان می‌سوزد. بسیاری از شهرها داغ داغ است. کنار آنجا یک جاهایی است، مدرسه و حسینیه است. می‌شود هر سی نفری با یک مربی لااقل بخشی از تابستان را استفاده کنیم. نمی‌شود برنامه ریزی کنیم. یعنی باید سه ماه و نیم تعطیل باشد. عید نوروز باید 17 روز تخمه کدو بشکنیم. تخمه کدو نشکنیم عید باطل است. حالا باز الحمدلله! پارسال که چه خاکی بر سرمان کردیم. مشکل اصلی مملکت ما پسته بود. هرشب مسؤولین مملکتی ما گزارش پسته می‌دادند. مردم به ما می‌خندند. می‌گویند: اینها چقدر شکمو هستند. چهل روز به عید مشکل اصلی مسؤولین پسته شد. این زشت است، به ما می‌خندند. خیلی کارها را به ما می‌خندند. مواظب باشیم، یک برنامه‌ریزی کنیم بخشی از تابستان هدر نرود.

6- دعوت از نوجوانان برای ورود به حوزه‌های علمیه

یک جمله بخاطر اینکه روز تولد امام باقر است برای آقایان بگویم. من در یک دقیقه این را بگویم. به درد همه می‌خورد. مردم کره‌ی زمین یا تولید می‌کنند، یا توزیع می‌کنند، یا مصرف می‌کنند. آقازاده‌ها بیایید طلبه شوید. چرا؟ برای اینکه اگر مطهری شدید، تولید علم می‌کنید. اگر مطهری نشدید، قرائتی می‌شوید، یا طلبه می‌شوید، کتاب‌های مطهری را می‌خواند و با بیان و قلم توزیع می‌کند. اگر نه مخی برای تولید داشتید، نه قلم و زبانی برای توزیع داشتید، لااقل یاد می‌گیرید، خودتان عمل می‌کنید. حدیث داریم خوشا به حال کسی که «عالمٌ» یعنی تولید علم کند. «ناطقٌ» با نطقش توزیع کند، «عَالِمٌ یُنْتَفَعُ بِعِلْمِه‏» (بحارالانوار/ج2/ص18) طلبه شوید. خیلی طلبه کم داریم. منتهی با زور نه، اگر بچه علاقه ندارد، هیچی! ولی اگر علاقه دارد، به او کمک کنیم. حالا دیپلم بگیرد، لازم نیست بگیرد. از سیکل طلبه شود. دیپلمش را بعد می‌گیرد. چون ممکن است دیپلم بگیرد و دانشگاه برود، سیمانش سفت شود. سیمانش سفت شود، دیگر کاشی روی آن نمی‌چسبد. بعضی چیزها را همان لحظه باید استفاده کرد.

یک کسی خنده‌اش گرفته است. چرا می‌خندی؟ خوب خنده‌ام گرفته است. نخیر! شما یک ساعت و بیست دقیقه دیگر بخند. خوب یک ساعت و بیست دقیقه دیگر آدم خنده‌اش نمی‌گیرد. دختر خواستگار هم دارد، نخیر! باشد بعد از لیسانس ازدواج می‌کنیم. بعد از لیسانس ممکن است خواستگارش کم شود. اصلاً ممکن است فوق لیسانس شود دیگر خواستگار پیدا نشود. این خنده خانم‌ها نشانه‌ی درستی حرف من است. (خنده حضار) زن‌ها بدون اختیار خندیدند. این یعنی راست می‌گویی. آدم یک مدتی خواستگار دارد. بعداً دیگر این خواستگارها کم می‌شوند.

یک نامه از دختر دانشجویی دارم، چون ظهرها در دانشگاه تهران نماز می‌خوانم. دختری نامه نوشته بود. نکند گفته باشم. یکبار گفتم؟ دیگر نمی‌گویم. حالا دوبار بگوییم. گل خوب را آدم دو بار بو می‌کند.

دختری نامه نوشته بود خدا پدرم را لعنت کند! اِ... خدا مادرم را لعنت کند. اِ اِ... خدا استاد دانشگاه مرا لعنت کند. اِ اِ اِ... خدا دکتر روانشناس مشاور مرا لعنت کند. این دختر چه مشکلی دارد؟ نوشته بود سال اول و دوم دانشگاه خواستگارهای زیادی داشتم. پدرم گفت: باشد لیسانس بگیری. مادرم گت: باشد لیسانس بگیری. استاد دانشگاه گفت: لیسانس بگیر، روانشناس گفت: لیسانس بگیر. لیسانس گرفتیم، یک مرتبه خواستگارها یک مرتبه افت کردند. گفتند: برو فوق لیسانس، حالا فوق لیسانس گرفتم. مدت‌هاست در خانه نشستم، دیگر کسی در خانه را نمی‌زند. ابنها حق طبیعی من را از من گرفتند، خدا هر چهار نفرشان را لعنت کند. پدرها و مادرها مرتب لیسانس لیسانس نکنید! مگر لیسانس بگیرند چه خبر می‌شود. من پسر ندارم. همه‌ی بچه‌هایم دختر هستند. همه‌ی دخترهایم را به جز آخری در دبیرستان شوهر دادم. لیسانس هم گرفتند. مگر لیسانس بگیرید، شغل است؟ شغل نیست. اینطور نیست که لیسانس بگیری، مدیر کل اداره‌ی سه‌کنج شوی. خانم‌ها! یک هنری یاد بگیرید.

7- ارزش و آثار کار و تلاش

تولد امام باقر است، از امام باقر بگویم. یک کسی خواست امام باقر را تحقیر کند، گفت:مادرت آشپز است، بچه آشپز! فرمود: الحمدلله، آشپزی هنر است. یکبار هم معاویه نامه نوشت امیرالمؤمنین را تحقیر کند، فرمود: تو می‌خواهی تحقیر کنی ولی مرا تکریم کردی. این عیبی که بر من گرفتی، عیب نیست. این برای من کمال است. یک خانم لیسانس بتواند، خوب غذا درست کند، خیاطی کند، قالی‌بافی کند، جاجیم بافی کند، صنایع دستی هنر است. کار کردن هنر است.

من پریشب ده برکت برای کار نوشتم. چون روز معلم و روز کارگر یکی است. اول اینکه آیا زن هم باید کار بکند؟ بله. کار زن و مرد ندارد. منتهی کار زن مناسب با بدنش باشد. فواید و برکات کار:

1- شکوفا شدن استعدادها؛ کار نیکو کردن از پر کردن است.

2- کار برای سلامتی

3- پر کردن ایام فراغت، خوب است این پوستر شود و یک جاهایی زده شود.

4- مانع فتنه و فساد، زن پیغمبر ام سلمه کار می‌کرد. گفتند: شما زن پیغمبر هستی. زشت است کار کنی. فرمود: زن و مرد بیکار باشند، فتنه می‌کنند.

5- توسعه‌ی اقتصادی، رشد اقتصادی.

6- عزت و خودکفایی، آدمی که پول دارد، کار دارد به دیگران هم کمک می‌کند.

7- کمک علمی، فنی، مالی، به دیگران، چون پول در دستش است. هم می‌تواند حرفه‌اش را به دیگران یاد بدهد.

8- تشکر از خداوند، کسی که خدا به او بازو و عقل داده است، از بازو و فکرش استفاده می‌کند، یعنی شکر عملی کرده است.

9- نشاط و شادابی، آدم‌های بیکار بیشتر افسردگی دارند.

10- کار سبب تولید بیشتر می‌شود، تولید که بیشتر شد، جنس فراوان‌تر و ارزان‌تر می‌شود. اگر مردم کار کنند تولید بیشتر می‌شود، تولید که بیشتر شد، جنس فراوان می‌شود. جنس که فراوان شد، ارزان می‌شود.

خوب آقای قرائتی خودت چرا کار نمی‌کنی؟ کار فکری هم کار است. معلم، استاد دانشگاه، طلبه، این هم کار است. فکر کردن کار است. یک ساعت فکر کردن از ساعت‌ها و سالها کار غیر فکری مهمتر است. کار فکری هم کار است.    

این هم به مناسبت روز کارگر گفتم. در مورد حقوق کارگر اول اینکه باید با کارگر طی کرد. چون اگر با او طی نکنی، تا شب می‌گوید: چقدر به من خواهند داد؟ از اول بگو: آقا این مبلغ است که خیالش راحت شود. از اول بگو: چقدر به شما بدهم. بعد وقتی طی کردی، «وَ یَزیدُهُمْ مِنْ فَضْلِه‏» (نساء/173) آیه‌ی قرآن است. می‌گوید: از خدا یاد بگیرید. فلان مقدار را طی کنید، غروب که شد یک چیزی به او اضافه بدهید. سریع هم بدهید. حدیث داریم قبل از آنکه عرقش خشک شود، به او بدهید. کارگر هم باید کار را به نحو احسن انجام بدهد.

امام باقر که روز تولدش بحث را می‌شنوید، فرمود: هرکس در کار کردن دنیا تنبل است، در کار آخرتش تنبل‌تر است. اگر از یک کاری خسته شدید، بیکار ننشینید، کارتان را عوض کنید. «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ» (شرح/7)، «فرغت» یعنی از یک کار فارغ شدی، «فانصب» یک کار نو شروع کن. اگر کار با شرایط نباشد، خر حمالی است. آیه‌اش را بخوانم. می‌گوید: «عَامِلَةٌ» یعنی عمل می کند، صبح تا شب جان می‌کند. 16 ساعت کار می‌کند. «نَّاصِبَةٌ» (غاشیه/3) یعنی خیلی هم سخت‌کوش است. «عَامِلَةٌ نَّاصِبَةٌ» اما چون کج می‌رود، «تَصْلىَ‏ نَارًا حَامِیَةً» (غاشیه/4) به جهنم می‌رود. مثل کسی که بدون پروانه ساخت، خانه می‌سازد. کلی زحمت می‌کشد، بعد هم شهرداری با بولدیزر خراب می‌کند. «عَامِلَةٌ» پول داده است، «نَّاصِبَةٌ» جان کنده است. اما «تَصْلىَ‏ نَارًا حَامِیَةً» سوره‌ی غاشیه است. «عَامِلَةٌ نَّاصِبَةٌ» یعنی روزی 16 ساعت کار می‌کند، اما برای خدا نیست. برای ریا است. روی فرم و قانون نیست. صبح تا شب نماز می‌خواند، اما نماز غلط می‌خواند. مثل استخری است که آب درونش می‌ریزند ولی کف استخر سوراخ است. صبح تا شب پول آب و برق داده است، ولی استخرش آب ندارد. می‌گویند: وقت تمام شد.

در کار مهم کیفیت است. خیلی نباید کار کرد. امام رضا فرمود: هر کاری می‌کنید، یک ساعتی را برای کار بگذارید، ساعتی را هم برای لذت و تفریح بگذارید. ساعتی هم برای عبادت بگذارید. تقسیم کار کنید. شبانه‌روز کار نکنید. تنوع در کار باشد. روایت داریم اگر کسی از بازوی خودش کار کند، «مَرَّ عَلَى الصِّرَاطِ کَالْبَرْقِ الْخَاطِف‏» (وسایل‌الشیعه/ج8/ص307) مثل برق از پل صراط رد می‌شود و روز قیامت جز انبیاء محشور می‌شود. حضرت امیر هم با دسترنج خودش هزار برده را آزاد کرد. به هر حال مطالبی بود که به مناسبت تولد امام باقر(ع) بیان شد و به همه تبریک می‌گویم.

خدایا ایمان کامل، بدن سالم، عقل قوی، علم مفید، عمر با برکت نصیب ما بفرما. مسأله‌ی هوای خنک را گفتم یک برنامه‌ریزی کنیم «رِحْلَةَ الشِّتاءِ وَ الصَّیْفِ» (قریش/2) جابه‌جا شویم، از فضاهای خنک، مدارس، حسینیه‌ها، مساجد، استفاده کنیم. هر سی بچه‌ای با یک مربی، از تعطیلی تابستان می‌توانیم کم کنیم. در عوض به برکاتی برسیم.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


کلیک کن جهت مشاهده پاسخ سوالات مسابقه درسهایی ازقرآن ...


«سؤالات مسابقه»

1- جابر بن عبدالله انصاری، سلام چه کسی را به امام باقر(ع) رساند؟

1) رسول خدا(ص)

2) امام علی(ع)

3) امام حسین(ع)

2- اولین حوزه علمیه تشیع به دست چه کسی تأسیس شد؟

1) امام باقر(ع)

 2) امام صادق(ع)

3) امام رضا(ع)

3- آیه دوم سوره مائده به چه امری سفارش می‌کند؟

1) انجام کارهای نیک

2) کمک در کار نیک

3) تشویق کار نیک

4- سفارش اسلام در مورد حقوق کارگران چیست؟

1) تعیین حق الزحمه عادلانه

2) پاداش اضافه بر مبلغ تعیین شده

3) هر دو مورد

5- آیه 4 سوره غاشیه، به چه کسانی وعده عذاب می‌دهد؟

1) افراد بیکار و منحرف

2) افراد پرتلاش اما منحرف

3) افراد مؤمن، اما بیکار

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.