پاسخ درسهایی از قرآن

پاسخ درسهایی از قرآن

پاسخ درسهایی از قرآن

پاسخ درسهایی از قرآن

درسهایی از قرآن با موضوع مرفّهین مؤمن و دردمند

,جواب درسهایی از قران, پاسخ درسهایی از قرآن, جواب درس هایی از قران, پاسخ درس هایی از قران, جواب درس هایی از قرآن, پاسخ درس هایی از قرآن, پاسخ درسهایی از قران, جواب درسهایی از قرآن, درسهایی از قرآن, درسهایی از قران, پاسخ سوالات درسهایی از قرآن, جواب سوالات درسهایی از قرآن, درس هایی از قران, جواب درسهایی از قران این هفته, درسهایی ازقران, درس هایی از قرآن, پاسخ سوالات درس هایی از قران, پاسخ سوالات درسهایی از قران, جواب سوالات درس هایی از قران, جواب سوالات درسهایی از قران, جواب مسابقه درسهایی از قرآن, پاسخ سوالات درس هایی از قرآن, درسهایی از قرآن جواب, پاسخ درسهایی ازقران, جواب درسهایی ازقران, سوالات درسهایی از قرآن, جواب سوالات درس هایی از قرآن, پاسخنامه درسهایی از قرآن, پاسخ درسهایی ازقرآن,
درسهایی از قرآن با موضوع مرفّهین بی‌درد و بی‌تفاوت

مرفّهین مؤمن و دردمند

تاریخ پخش: 27/08/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
الحمد لله رب العالمین، بعدد ما احاط به علمه! این بعدد ما احاط به علمه، چیز خوبی است. حالا شما عربی نمی‌توانی بگویی فارسی بگو. هر وقت می‌گویی: الحمد لله، بگو خدایا به اندازه‌ی علمت الحمدلله! علم خدا چیست؟ به گلبول‌ها، به سلول‌ها، به اتم‌ها، به ذرات، به شن‌ها،‌ به قطرات باران، به برگ درختان، علم خدا به همه چیز هست. وقتی گفتی الحمد لله رب العالمین، بعدد ما احاط به علمه! این الحمد لله میلیار میلیارد می‌شود. ولی اگر همینطور اگر بگویی الحمدلله یک الحمد لله است. الحمد لله رب العالمین، بعدد علمش! حالا چون این بحث دو سه روز به اربعین پخش می‌شود، و اربعین هم بهترین وقت زیارت امام حسین(ع) است، یا بهترین وقت است، یا بعد از شب عرفه بهترین وقت است. به هر حال از وقت‌های بسیار خوب برای زیارت است. زیارت امام حسین(ع) هم کربلا ندارد، کربلا ثوابش بیش‌تر است، ولی حالا ما که کربلا نیستیم، همین الان یک سلام می‌دهیم، می‌شود زیارت امام حسین(ع)! در آستانه اربعین پخش می‌شود، شما هم از پای تلویزیون یک سلامی بدهید. چطوری؟ اینطوری! «السلام علیک یا اباعبدالله، السلام علیک و رحمة الله و برکاته» یک سلام یک زیارت است. خدایا تمام کسانی که در طول تاریخ برای امام حسین(ع)، پیغمبر و اهل بیتش به نوعی خدمت کردند، در قالب عزاداری، یا در قالب چراغانی، در قالب اطعام، یا در قالب تبلیغ، هر کس هر طوری به اسلام و قرآن و اهل بیت خدمت کرده است، همه را با امام حسین(ع) محشور بفرما، نسل ما را تا آخر تاریخ بهترین شیعیان امیرالمؤمنین(ع) قرار بده. خوب این برای شب اربعین!
اما بحث ما...  در جلسه قبل بحث من این بود که افرادی که وضع مالی‌شان خوب است دو قسم هستند. باغیرت و بی‌غیرت! مرفهین بادرد، و مرفهین بی‌درد! حالا کاشان ما اینطور است، نمی‌دانم شهرهای دیگر به چه صورت است. حالا ما هم پنجاه سال پیش کاشان بودیم و یاد گرفته‌ایم، به کسی کاشی‌ها می‌خواستند حرف زشت بزنند، می‌گفتند: ای بی‌درد! اینجا هم می‌گویند؟ حالا هر کس هر طوری می‌گوید، کاشان ما اینطوری می‌گویند. ای بی درد! بی‌درد یعنی بی‌تفاوت! بی‌درد یعنی بی‌غیرت! انسان باید غیرت داشته باشد. من راجع به مرفهین باغیرت و مرفهین بادرد، صحبت می‌کنم.
1- اولین آیه‌ای که نوشته‌ام این است. بحث ما حدود چهل و پنجاه آیه‌ی قرآن است. خیلی هم لذت می‌برم. سر سفره‌ی قرآن می‌نشینم و یک بحثی را درمی‌آورم و می‌گویم بدون اینکه هیچ کتاب دیگری را بخوانم. البته روایات را هم می‌خوانم. قرآن و روایات. بحث‌های من از لابلای روزنامه‌ها و مقاله‌ها و تحلیل‌های سیاسی و این‌ها نیست. چون آن‌ها آفت دارد، معلوم نیست که راست است یا دروغ؟ ولی قرآن قطعاً راست است، روایات معتبر قطعاً راست است. یک سی چهل آیه را ده بیست موردش را در آن جلسه گفتم و ده بیست موردش را در این جلسه می‌خوانم، هر یک دقیقه‌ای شاید یک آیه بخوانم.
1- تاجران مؤمن و متعهد، مورد ستایش قرآن
آیه‌ی اول! قرآن یک آیه دارد می‌فرماید: «رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ» (نور/37) می‌گوید یک مشت آدم‌هایی هستند، پولدار هستند اما آدم‌های خوبی هستند، چرا؟ تا اذان گفتند پول را کنار می‌گذارند. «رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ» نه تجارت و نه بیع این‌ها را از خدا غافل نمی‌کند. من سراغ دارم آدم‌هایی را که تاجر شدند، و چهل سال وقت اذان مغازه را می‌بستند. رزق ما به زرنگی نیست. به اینکه نماز را عقب بیاندازیم نیست. شما نماز اول وقتت را برو بخوان، اگر رزقت باشد عصری یک کسی می‌آید و جنس را می‌خرد. اما اگر نماز خدا را به عشق مشتری کنار انداختی، ممکن است آن مشتری سر ظهر یک سودی به شما برساند، اما عصر چهار تا مشتری در مغازه می‌آید، علافت می‌کنند، جنس هم نمی‌خرند. ظهر برای مشتری خدا را کنار زدی، عصر هم خدا مشتری را از مغازه شما کنار می‌زند، می‌گوید: از این نخر و برو آنجا! برو آخر بازار و آخر خیابان! می‌گوید: حالا برویم و برگردیم. «رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ» این‌ها مرفهان با درد هستند. 
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید
داستان آموزنده جدید, داستان بسیار زیبا, داستان جالب, داستان جدید

درسهایی از قرآن با موضوع نقش امام باقر(علیه‌السلام) در پرورش عالمان دین

,جواب درسهایی از قران, پاسخ درسهایی از قرآن, جواب درس هایی از قران, پاسخ درس هایی از قران, جواب درس هایی از قرآن, پاسخ درس هایی از قرآن, پاسخ درسهایی از قران, جواب درسهایی از قرآن, درسهایی از قرآن, درسهایی از قران, پاسخ سوالات درسهایی از قرآن, جواب سوالات درسهایی از قرآن, درس هایی از قران, جواب درسهایی از قران این هفته, درسهایی ازقران, درس هایی از قرآن, پاسخ سوالات درس هایی از قران, پاسخ سوالات درسهایی از قران, جواب سوالات درس هایی از قران, جواب سوالات درسهایی از قران, جواب مسابقه درسهایی از قرآن, پاسخ سوالات درس هایی از قرآن, درسهایی از قرآن جواب, پاسخ درسهایی ازقران, جواب درسهایی ازقران, سوالات درسهایی از قرآن, جواب سوالات درس هایی از قرآن, پاسخنامه درسهایی از قرآن, پاسخ درسهایی ازقرآن,
 فروشگاه تی شرت محرم طرح عرشیان,فروش تی شرت محرم طرح عرشیان,فروش اینترنتی تی شرت محرم طرح عرشیان,فروش آنلاین تی شرت محرم طرح عرشیان,خرید تی شرت محرم طرح عرشیان,خرید اینترنتی تی شرت محرم طرح عرشیان,خرید پستی تی شرت محرم طرح عرشیان,خرید ارزان تی شرت محرم طرح عرشیان,خرید آنلاین تی شرت محرم طرح عرشیان,خرید نقدی تی شرت محرم طرح عرشیان,خرید و فروش تی شرت محرم طرح عرشیان,فروشگاه رسمی تی شرت محرم طرح عرشیان,فروشگاه اصلی تی شرت محرم طرح عرشیان,بهترین تی شرت محرم طرح عرشیان,
نقش امام باقر(علیه‌السلام) در پرورش عالمان دین
تاریخ پخش: 18/06/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
عزیزان پای تلویزیون شب جمعه‌ای است که با شهادت امام باقر تطبیق می‌کند. مقداری می‌خواهیم راجع به امام باقر صحبت کنیم. نکات آموزنده و درسی. خود امام باقر در کربلا بود. چون امام سجاد در کربلا بود، امام سجاد بچه‌اش را هم آورده بود.
1- حضور امام باقر(علیه‌السلام) در ماجرای عاشورا
امام باقر سه، چهار ساله بود. یعنی امام باقر صحنه کربلا را دیده بود. شهادت امام حسین را دید. اسارت زینب را دید. کوفه و شام هم رفت. امام باقر می‌نشست، امام جمعه به امیرالمؤمنین لعنت می‌کرد، طبق دستور معاویه. به گفته ابن ابی الحدید. امام باقر بچه بود، می‌دید خطیب امام جمعه به امیرالمؤمنین ناسزا می‌گوید. جسارت‌ها را دید. به امام باقر می‌رسیدند، به جای باقر می‌گفتند: «انت بقر» جسارت می‌کردند. حالا باقر یعنی چه؟ این باقر، بَقَر یعنی شکاف. دیدید نوک قایق تیز است که آب را بشکافد. هواپیما نوکش تیز است که هوا را بشکافد. باقرالعلوم یعنی علم را می‌شکافد، پژوهش می‌کند و عمیق است. گاهی وقت‌ها بعضی آیات قرآن را امام می‌فرمود: اگر من اهلش را پیدا می‌کردم از این آیه تمام دین را درمی‌آوردم. منتهی کسی نیست بفهمد، یعنی شاگرد ندارم. شناخت عمیق، این پژوهش‌هایی که الآن هست، بعضی‌هایش عمیق است. بعضی‌هایش نیمه عمیق است و بعضی‌هایش هم چسباندنی است. یک تکه از این کامپیوتر برمی‌دارد. یک تکه از آن سایت برمی‌دارد. یک تکه از آن اینترنت می‌گیرد و یک چیزهایی به هم می‌چسبانند و پژوهش‌ها هم پژوهش نیست. باقر یعنی محقق، الآن اگر شما به عوام بگویی: نفت چیست؟ می‌گوید: همین که در چراغ است. ولی آنهایی که شکافنده علم هستند از این نفت در دنیای پتروشیمی هزار چیز در می‌آورد. از این نفت هزار چیز درمی‌آورد. امام باقر یعنی یک عمقی دارد...
ما از دریا چه می‌فهمیم؟ آب... آنهایی که یک خرده واردتر هستند، شنا هم می‌روند. شیرجه هم می‌روند. آنهایی که واردتر هستند وسط دریا شیرجه هم می‌روند. غواص کسی است که در عمق دریا می‌رود و لؤلؤ و مرجان بیرون می‌آورد. این را باقر می‌گویند. یعنی در عمقش رفت و نکته بیرون آورد. حالا برای اینکه یک خورده باقر را معنا کنم، یک مطلبی را در یکی از جلسه‌ها گفتم. 
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید

درسهایی از قرآن با موضوع قرآن، شفای بیماری های ظاهری و باطنی(2)



قرآن، شفای بیماری های ظاهری و باطنی(2)
تاریخ پخش: 24/04/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحث ما درباره‌ی این بود که قرآن که می‌گوید شفا هستم، چیست؟ قرآن می‌فرماید: قرآن «وَ نُنَزِّلُ» قاری: «أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ،  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏، وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ» (اسراء/82) قرآن می‌گوید: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ» خوب قرآن شفاست یعنی چه؟‌ گفتیم شفای از بیماری‌های روحی است. بیماری‌های روحی را می گفتیم. تکبر را گفتیم، حسد را گفتیم، امشب غرور را می‌خواهیم بگوییم. کلمه‌ی غرور به معنای فریب است و ده بار در قرآن آمده است. هم غرر آمده، هم غرور آمده، فریب‌دهنده و این یک... انسان مغرور می‌شود. باد او را می‌گیرد. فکر می‌کند که کسی است. حالا یا معتکف شده است. یا پولی به یک کسی وام داده است. یک خدمتی کرده است. نمره خوبی آورده است. مدرکی گرفته است. مدالی گرفته است. حالا به هر دلیلی فکر می‌کند که حالا این یک موجود ممتازی است. «وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلى‏ شَیْ‏ء» قاری: «وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلى‏ شَیْ‏ء» (مجادله/18) این آیه‌ی قرآن است. یعنی فکر می‌کند که یک کسی است. 
برای دیدن ادامه مطلب قرآن، شفای بیماری های ظاهری و باطنی(2) اینجا را کلیک کنید

قرآن، شفای بیماری های ظاهری و باطنی(1) 17/04/95

قرآن،  شفای بیماری های ظاهری و باطنی(1)
تاریخ پخش:17/04/95
 بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
اللهم صل علی محمد و آل محمد...
بحث امشب ادامه بحث قبل بود که قرآن شفاست یعنی چه؟ چون قرآن می‌گوید: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَساراً» (اسراء/82) قرآن می‌گوید: من شفا هستم. این شفا یعنی چه؟ یعنی اگر کسی گوشش درد می‌کند، قرآن بخواند خوب می‌شود. ما منکر این نیستیم که گاهی سوره حمد خوانده شده و هم حدیث داریم و هم تجربه داریم. اما قرآن که می‌گوید: من شفا هستم، حدیث داریم شفای از بیماری‌های روحی است.
1- راه درمان بیماری تکبّر
یکی از بیماری‌های روحی تکبر است. چطور قرآن شفاست؟ قرآن اول می‌گوید: ببین تو هیچی بودی. «وَ لَمْ‏ یَکُ‏ شَیْئا» (مریم/67) یک آیه دیگر می‌گوید: می‌دانی حالا یک چیزی هم که شدی، قابل گفتن نبودی. «لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً» (دهر/ 1) اول می‌گویم: هیچی هستی، بعد می‌گویم: ارزشی ندارد. هستی ولی کم ارزش هستی. بعد می‌گوید: می‌دانی حالا هم که مذکور شدی، به پستی اسم تو را می‌برند. «ماءٍ مَهِینٍ‏» (سجده/8)  مهین در عربی، مهین فارسی یعنی ماه! اسم دختر را مهین می‌گذارند، یعنی مثل ماه است. مهین یعنی مثل ماه هستی که اسم دختر را می‌گذارند. مهین عربی به معنی اهانت است، یعنی پست.پس مرحله اول «وَ لَمْ‏ یَکُ‏ شَیْئا» هیچی، هیچی، هیچی! مرحله دوم که چیزی شدی، «لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً» قابل ذکر نبوده است. مرحله سوم، وقتی هم قابل ذکر شدی به زشتی اسمت برده شد. «ماءٍ مَهِینٍ‏» بعد آیه دیگر داریم، «خَلَقَکُمْ مِنْ‏ تُراب‏» (روم/20) از خاک بودی. الآن من و شما که اینجا نشستیم، از خاک هستیم. چرا؟ چون من و شما از نطفه پدر و مادر هستیم، نطفه پدر و مادر از غذای پدر و مادر که خوردند، غذای پدر و مادر از همین مواد زمینی است. یعنی ذرات خاک برنج و سیب زمینی و سبزی و کاهو و عدس و ماش و نخود و لپه شد، همین ذرات خاک، غذا شد و غذا نطفه شد و ما هم از آن نطفه هستیم. یعنی از خاک هستیم. 

برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید 

راه درمان بیماری تکبّر، قرآن، شفای بیماری های ظاهری، قرآن، شفای بیماری های باطنی، متن درس هایی ازقرآن، ، راه درمان مشکلات خانوادگی، اصلاح مشکلات، نه جانبداری بی جا، متن درسهایی از قرآن، متن مسابقه درسهایی از قرآن، متن مسابقه درسهایی ازقرآن

درسهایی از قرآن با موضوع موانع اخلاص 03/04/95

 

موانع اخلاص
تاریخ پخش: 03/04/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
 یک چند شبی است در این چند جلسه راجع به اخلاص صحبت می‌کنیم. چون کار را که همه دنیا می‌جنبند. می‌دوند، می‌روند، می‌آیند، جلسه می‌گیرند. می‌خرند، می‌فروشند و ازدواج می‌کنند. جنب و جوش‌ها در همه کره زمین هست. کاغذ که کاغذ است. بحث ما بحث اسکناس است به خاطر این نخی که درونش است. اسکناس یک نخی دارد که آن نخ به اسکناس ارزش می‌دهد. جنب و جوش‌ها هست. این جنب و جوش ما باید قربة الی الله باشد، برای خدا باشد تا این اعتبار داشته باشد. سه جلسه صحبت کردیم، گاهی وقت‌ها هم موانع اخلاص را می‌گوییم.
1- حبّ و بغض بی‌جا، عامل دوری از اخلاص
چون آدم گاهی کینه دارد، از کسی بدش می‌آید. پا روی حق می‌گذارد و کاری به خدا ندارد. پا روی حق می‌گذارد به خاطر اینکه بدش آمده است. یا خودبین است به خاطر حفظ خودش، یک چیزهایی برایش اصل است. آن چیزهایی که برایش اصل است، نمی‌گذارد این برای خدا فکر کند. به چیزی که خودش می‌خواهد را فکر می‌کند. مثلاً اصالت العنوان، اصل برایش این است که مثلاً چطور صدایش زدند. به او دکتر گفتند یا نگفتند؟ به او آیت الله گفتند یا نگفتند؟ اسمش را نوشتند یا ننوشتند؟ خیلی اگر کسی به یک چیزی توجه داشته باشد، کجامن مطرح شدم؟ برای من چه گفتند؟ جایگاه من چیست؟ اگر توجه به عنوان داشته باشد، دیگر نمی‌تواند خدا باشد.
دو جا دعوتش می‌کنند، یک جای گمنام و یک جای رسمی. این کاری ندارد کجا مفیدتر است. کجا نیاز بیشتر است؟ می‌گوید: کجا عنوان من مهم است؟ کجا مثلاً مرکز استان باشد. این شهر یا آن شهر؟ چون بچه این شهر است، می‌گوید: این شهر مرکز استان باشد. حالا واقعاً این شهر جمعیتش بیشتر است. فرودگاهش، قطارش، دانشگاهش، حوزه‌اش، می‌گوید: نه، چون من متولد این شهر هستم یک کاری کنید اینجا مرکز استان باشد. اگر کسی دنبال عنوان باشد این توجه به عنوان دیگر نمی‌گذارد آدم برای خدا فکر کند. 
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید