پاسخ درسهایی از قرآن

پاسخ درسهایی از قرآن

پاسخ درسهایی از قرآن

پاسخ درسهایی از قرآن

درسهایی از قرآن با موضوع ارزش دانش و آداب دانش اندوزی (1)

توقعات بجا و نابجا(1)

ارزش دانش و آداب دانش اندوزی(1)

تاریخ پخش: 20/12/94
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحث‌ها در آخر سال 94 بناست پخش شود. برای اهمیت تعلیم و تعلم، گرچه باید اول مهر بگوییم، ولی اول مهر هم گفته‌ایم، حالا هم می‌گویم. پنجاه نکته نوشته‌ام، که این‌ها را بگویم. تقاضایم این است که اگر مربی تربیتی، طلبه، معلم، استاد دانشگاه،‌ پای جلسه هستند. این‌هایی که به یک نحوی یا استاد و یا شاگرد هستند، حوزه‌های علمیه! این‌ها را باید بنر کنند. نه اینکه چون حرف من است. چون حرف خداست. و چون از روایات انتخاب شده است. آدم تذکر داشته باشد. درس را همه می‌خوانیم. الان دنیا در حال درس خواندن هستند. منتها مشکلات حل نمی‌شود، مشخص است که در این درس‌ها یک گیر و گوری است. به آن گیر و گورها امروز یک نگاهی کنیم.
1- معلّمی، کار خدا و پیامبران
در اهمیت درس اول اینکه کار خداست. گرچه امام فرمود:‌ معلمی شغل انبیاء ‌است. ولی کار خدا هم هست. چون « الرَّحْمَـٰنُ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ» (رحمان/1و2) کار پیغمبر هم هست. «وَیُعَلِّمُهُمُ» کار جبرئیل هم هست. «عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَى» (نجم/5) معلمی کار باارزشی است.
وقتی مردم گفتند: طالوت به درد رهبری نمی‌خورد. چون مردم از پیغمبرشان یک فرمانده نظامی خواستند، که به رهبری او بجنگند. پیغمبر گفت: «إِنَّ اللَّـهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکًا» (بقره/247)‌ خداوند گفته است طالوت! گفتند:‌این جیبش خالی است. گفت: لازم نیست که پول داشته باشد. «وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ» یعنی ارزش این که طالوت به درد رهبری می‌خورد، سوادش است. تمام درجات به علم بستگی دارد. مجتهد ما باید اعلم باشد. یعنی باسوادترین باشد. قاضی باید مجتهد باشد. این ارزش علم است. تنها آیه‌ای که می‌گوید: برپا! راجع به عالم است. ما نشسته‌ایم، فقط یک جا دستور می‌دهد: ‌برپا! «انشُزُوا» (مجادله/11) یعنی برپا!  چه کسی آمده است؟‌ «یَرْفَعِ اللَّـهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ» (مجادله/11) «آمَنُوا» مؤمن اگر وارد شد، «أُوتُوا الْعِلْمَ» دانشمند اگر وارد شد، «انشُزُوا» یعنی برپا! خدا دستور داده است، ‌عالم که وارد شد، برخیزید!
خداوند با همه‌ی مردم حرف زده است، «یَا أَیُّهَا النَّاسُ» در قرآن زیاد است. اما بعضی جاها می‌گوید: «لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ» این تکه را برای باسوادها گفته است. یعنی ارزش علم است.
خداوند ما را که خلق کرد، درباره‌ی خلق ما به خودش «کَرِیم» گفته است. «مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ» (انفطار/6) اما درباره‌ی علم که سخن می‌گوید، می‌فرماید: «اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ» (علق/3) یعنی وجود انسان را با کرم خودش خلق کرد و آموزش انسان را با اکرمیت خودش خلق کرد. وجود ما با صفت کریم آفریده شد، ولی آموزش ما «اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ»
2- علم آموزی، بدون قید مکان و زمان و ایمان
«العُلَماءَ وَرَثَةُ الأنبِیاءِ» (بحارالانوار،ج1،ص164) شعار خوبی است. علم زمان ندارد. «ز گهواره تا گور دانش بجوی» علم مکان ندارد. «و لو بالثریا، و لو بالصین» نه زمان دارد، نه مکان دارد. شرط ندارد. علم پیدا کنید، ‌حتی از آدم بی‌دین! در جبهه‌هایی که مسلمانان اسیر می‌گرفتند،‌ پیغمبر فرمود: هر اسیری که ده مسلمان را باسواد کند،‌ آزادش می‌کنیم. یعنی حتی آموزش از آدم کافری که با جنگ من آمده است.
حالا یک مشت روایت است که این‌ها را از کتب مخلتف می‌خوانم. جلد اول و دوم بحار الانوار درباره‌ی علم است. من یک تورقی کردم، و کلماتی را از آن استخراج کردم.
مونسی در وحشت! اینکه گفتم بنر شود، اینها است. علم مونسی است در وحشت، رفیقی است در غربت، هم سخنی است در خلوت، حربه‌ای است برای دشمن، زینتی است برای دوست،‌ حیاتی است برای دل، نوری است برای چشم، درجه‌ای است برای قیامت، وسیله‌ای است برای عبادت و عمل! خیلی از گناهان ما به خاطر جهل است. «عَصَیتُکَ بجَهْلی» در مناجات آمده است. این کار را کردم،‌ نمی‌دانستم. الان هم در جامعه‌ی ما خیلی از گناهان به خاطر جهل اتفاق می‌افتد.
تحصیل علم در هر حال واجب است. «فریضه فی کل حال» (روضة الواعظین،ص10) آموزش علم حسنه است، یادگرفتنش عبادت است، مذاکره و گفتگو و مباحثه‌اش تسبیح است. عملش جهاد است. آموزش علم به دیگران صدقه است. کسی که آماده تحصیل می‌شود، ثوابش به اندازه کسی است که آماده جبهه می‌شود.
تا اینجا مربوط به کل علم بود. حالا علم طلبگی را بگویم. یکی دو نکته بگویم. علمی را که انسان به واسطه‌ی آن بتواند باطلی را رد کند و گمراهی را هدایت کند، پاداش چهل سال عبادت را دارد. ارزش علم طلبگی است. 
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید

درسهایی از قرآن با موضوع توقعات بجا و نابجا (2) 13/12/94

توقعات بجا و نابجا(1)
توقعات بجا و نابجا(2)
تاریخ پخش: 13/12/94
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحث توقع را داشتیم و در این جلسه می‌خواهیم درمان توقع را به همراه مطالب دیگری بگوییم.
درمان توقع چیست؟ قرآن می‌گوید: ای پیغمبر! چشمت را به زرق و برق دیگران نینداز. «وَلَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ» (طه/131) چشم‌هایت را! «وَلَا تَمُدَّنَّ» مد یعنی کشیده. یعنی طولانی نکن، یعنی به زرق و برق دنیا که رسیدی همینطور مات زده نشو. خیره نشو. «وَلَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَىٰ مَا مَتَّعْنَا» (طه/131) اگر ما افرادی را کامیاب کردیم، و یک چیزهایی به آن‌ها دادیم.
1- دوری از نظر به اموال دیگران
 تو همینطور نسبت به زرق و برق بهت زده نباش. «وَلَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ» آیه‌ی دیگر می‌فرماید: «وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّـهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ» (نساء/32) اگر یک چیزی به یک کسی دادیم، به تو ندادیم، تو به آنچه خدا داده است، راضی باش. چون ما نمی‌دانیم، پشت این نعمت‌ها چیست؟‌ گاهی وقت‌ها یک ماشین با یک سرعتی می‌رود، یک ماشین ناراحت است که چرا ماشینش مثل آن ماشین نیست. بعد می‌بینی که... بگذار ببینیم که کدام یک به نتیجه می‌رسند؟ یک مثالی در ایران است که می‌گویند: جوجه‌ها را باید آخر پاییز شمرد. خیلی از این‌ها که رشد اقتصادی بالایی می‌کنند، بعد چنان سرنگون می‌شوند. رانندگی‌های کذایی چه تصادف‌هایی را ایجاد می‌کنند. خیلی چشم ندوزید. یک نفر خوشگل‌تر از شماست، نگو خوشا به حالت! ممکن است آن فرد خوشگل مشکلاتی در زندگی‌اش داشته باشد، که آن آدم زشت نداشته باشد. به کسی خوشا به حالت نگویید. هر چه خدا به شما داده است...
منتها کوتاهی هم نکن،‌ بگویی پس من دنبال کار نمی‌روم، دنبال تلاش نمی‌روم. شما مقداری که می‌توانی سعی کن. «وَأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ» (نجم/39) سعی خودت را بکن، حالا شد، شد، نشد! نشد! نگوییم تو بی‌عرضه بودی. تو بی‌هنر بودی. توان خودتان را کم نگذارید. هر چقدر می‌توانید تلاش کنید. قرآن می‌گوید: کاری که می‌کنید، حقش را انجام دهید. «وَجَاهِدُوا فِی اللَّـهِ حَقَّ جِهَادِهِ» (حج/78) «اتَّقُوا اللَّـهَ حَقَّ تُقَاتِهِ» (آل‌عمران/102) «یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ» (بقره/121) یعنی کاری که می‌کنید نمره‌ی بیست باشد. حالا اگر نمی‌شود نمره‌ی بیست باشد، لااقل نمره‌ی هجده باشد. «فَاتَّقُوا اللَّـهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ» (تغابن/16) «وَأَعِدُّوا لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم» (انفال/60) «فَاقْرَ‌ءُوا مَا تَیَسَّرَ‌ مِنَ الْقُرْ‌آنِ» (مزمل/20) یعنی کم نگذارید. در تلاش، تحصیل، پژوهش، تحقیق، کار، مشورت، شما کم نگذارید. اما گاهی وقت‌ها من کوتاهی نکرده‌ام، اما نشد، خوب نشد که نشد. به یک زرق و برق‌هایی خیره نشوید.
گاهی نگاه به ضعفا کنید. زن و شوهر در خانه نشسته‌اند، فلانی مبلمانش چه شد، ماشینش چه شد، خانه‌اش چه شد، چه شد، چه شد، چه شد! مرتب این‌ها را می‌گوید که شوهر را وادار کند برود از بانک‌ها وام بگیرد، وام می‌گیرد باید سود بدهد، سود که داد ورشکست می‌شود، بدهکار می‌شود. خانه ساخته است بفروشد، روی دستش می‌ماند، نشده است، ورشکست می‌شود. همدیگر را تحریک می‌کنند. به ضعفا نگاهی بکنیم. چقدر خانواده شهید داریم؟‌ جوان داد.
2- دوری از توقعات نابجا در ازدواج فرزندان
این پسر رفته است با موردی که مادرش راضی نیست ازدواج کرده است. حالا ادب اقتضاء می‌کند، حق مادر اقتضاء می‌کند که انسان ازدواجش را به مادر بگوید. حالا این پسر رفته و خودش یک زن انتخاب کرده است. پسر کار خوبی نکرده است. آقازاده‌ای که بدون مشورت با پدر و مادرش خودش انتخاب می‌کند، این نمک به حرامی کرده است. یعنی کار بدی کرده است. بیش از کار بد، بی‌ادبی کرده است، به والدینش احترام نگذاشته است. پسر را می‌گویم. اما اینطور هم نیست که حالا که بدون اجازه من رفتی با فلانی ازدواج کردی، یک: طلاق! دو: ‌از خانه بیرون برو! سه:... اصلاً این مادر کودتا می‌کند. خانم: مسلمان هستی یا نه؟ قرآن کتاب آسمانی ما هست یا نه؟ پیغمبر(ص) را قبول داری یا نه؟‌ چهارده معصوم(ع) را قبول داری یا نه؟ پیغمبر، خدا و چهارده معصوم می‌گویند پسر می‌تواند برود و داماد شود. ادب، اخلاق، وجدان اقتضاء‌ می‌کند، پسر با پدر و مادر مشورت کند، حالا اگر پسر بی‌ادبی و بی‌وجدانی کرد، می‌توانید از خانه بیرونش کنید؟‌ شما می‌توانید نفرینش کنید؟‌ ان‌شاء‌الله جنازه‌ات را برای من بیاورند. که چه؟ ‌چرا نفرین می‌کنی؟ آخر بدون اجازه من رفته است و ازدواج کرده است. خوب کار بدی کرده است. اما اگر هر کس کار بدی کرد. می‌شود نفرینش کرد؟‌ بعضی از ما مسلمانِ مسلمانِ مسلمانِ مسلمانِ نیستیم. می‌گویم من! من باید برای پسرم... من آرزو داشتم که این پسر وقتی داماد شد به من بگویند مادر داماد! من این یک پسر را داشتم. من دو تا پسر بیش‌تر نداشتم. بقیه‌ی پسرهایم با اجازه من بود. نمی‌دانم این یکی چرا با اجازه‌ی من نشد. همینطور یک چیزهایی را می‌بافیم. نزد خودمان با توقعمان یک بافته‌هایی را فکر می‌کنیم.
3- حکومت مرد در خانه، نه تحکّم و زورگویی
حالا که شوهر است، حق تحکم دارد؟ مرد در خانه حق تحکم ندارد. حق حکومت دارد. این آیه را بعضی‌ها بد معنا نکنند. من دیدم جوانی را با خانمش گرفتار شده بود، گفت: به خانمم می‌گویم آب بده، می‌گوید: خودت بردار بخور. مگر قرآن نمی‌گوید: «الرِّ‌جَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ» (نساء/34) نگفته است که زنان کلفت تو هستند. بله اگر زن آب به دست شوهرش بدهد، مهر این خانم در دل شوهرش بیش‌تر می‌شود. کار کار خوبی است، خانم آب بدهد، مرد آب بدهد، به خانمش! این لیوان آب را تعارف کنم، این کار خوبی است. اما اگر این کار را نکردیم، اینطور نیست که حالا بگوییم:‌ نه! ما با ایشان سازگار نیستیم. «الرِّ‌جَالُ قَوَّامُونَ» او باید کلفت من باشد. اینطور نیست.
آدمی که توقع دارد، خودش را می‌سوزاند و هر کس هم که با او باشد را می‌سوزاند. کسی که توقع اضافه دارد... ایشان عمره رفت، ولی با من خداحافظی نکرد. حجش در سرش بخورد. حاج خانم، اگر یک کسی با شما خداحافظی نکرد، می‌شود گفت که حجش در سرش بخورد؟ تو چه مسلمانی هستی؟ بعضی از زن‌های مذهبی را آدم نگاه می‌کند، خانواده‌ی مذهبی هستند، حرف‌هایی می‌زنند که هیچ کافری نمی‌زند. تسلیم باشیم. آن مقداری که خدا گفته است، انجام دهیم. حالا اگر خدا به یک کاری اجازه داد، دیگر شما کوتاه بیا. نگاهی به ضعفا بکنیم.
سابقه‌تان یادتان نرود. شما چقدر توقع دارید؟ دولت باید دبستان بسازد، برای گروهی نساخته است، برای شما دبیرستان ساخت، دانشگاه ساخت، حالا شما تحصیل‌کرده هستید. شما به دولت بدهکار هستید، یا از دولت طلبکار هستید؟ یک فوق لیسانس، یک دکتر، یک لیسانس وقتی از دولت توقع دارد، می‌گوید دولت برای ما ایجاد اشتغال کند. خوب! می‌گوییم:‌ چرا؟ می‌گوییم: آخر ما لیسانس هستیم. می‌گویم:‌ خوب دولت داده است و خورده‌اید و لیسانس شده‌اید. برای بعضی‌ها... ما وقتی شاه رفت، پنجاه درصد مردم ما تقریباً بی‌سواد بودند. حالا الحمدلله بعضی جاها تا نود و پنج شش درصد باسواد شده‌اند. نصف مردم بی‌سواد بودند. خوب این‌ها از روستا کم گذاشته‌اند و در شهر دانشگاه ساخته‌اند، شما لیسانس گرفته‌اید. پس دولت داده است خورده‌اید و لیسانس شده‌اید. حالا تو باید پس بدهی، یا باید باز هم بگیری؟ حالا چون من لیسانس هستم، باز هم بدهید بخورم. به گذشته‌های خودمان نگاه کنیم. یادمان می‌رود که زندگی‌مان چگونه بوده است.
خدا به پیغمبر می‌گوید: پیغمبر! یادت نرود. «أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَی» (ضحی/6) یادت می‌آید یتیم بودی؟‌ راه به جایی نداشتی، «فَآوَی» من به تو مأوی دادم. «وَوَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَىٰ» (ضحی/7) یادت می‌آید گیج بودی من به تو راهنمایی کردم؟ «وَوَجَدَکَ عَائِلًا فَأَغْنَىٰ» (ضحی/8) یادت می‌آید پول نداشتی من به تو پول دادم؟‌ گاهی انسان باید یادش باشد، توقعش کم می‌شود. زندگی ساده‌ی دیگران را ببیند، توقعش کم می‌شود. نگاهی به گذشته‌ها، نگاهی به سابقه‌ی خودمان...
بحثمان چیست؟ ‌بحثمان این است که چه کنیم که جلوی توقع را بگیریم. موضوع این است. درمان توقعات! یک، دو، سه، چهار تا هشت! به زندگی دیگران خیره نشویم. 
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید

درسهایی از قرآن با موضوع راه‌های اغفال شیطان و نفوذ دشمن 06/12/94

درسهایی از قرآن با موضوع راه‌های اغفال شیطان و نفوذ دشمن 06/12/94


راه‌های اغفال شیطان و نفوذ دشمن
تاریخ پخش: 06/12/94
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحث ما در شب جمعه‌ای پخش می‌شود که فردای آن مردم می‌خواهند پای صندوق‌ها بروند، هم به نمایندگان مجلس رأی بدهند و هم به خبرگان! در این چند ماه گذشته صحبت از بصیرت و نفوذ هم زیاد شده است. من یک بحثی را ده دوازده سال پیش داشتم، راجع به نفوذ و بصیرت! منتها دیشب و دیروز که مطالعه می‌کردم، دیدم حرف‌های جدیدی هست و حدود بیست و پنج راه کشف کرده‌ام، که اگر بتوانم هر راهی را در یک دقیقه بگویم، این بیست و پنج دقیقه راه‌های نفوذ را می‌گویم.
حالا یک وقت می‌گوییم «نفوذ» فقط جنبه‌ی سیاسی آن را نمی‌خواهیم بگوییم، یعنی اصولاً خود ما غیر از ایام انتخابات و نماینده مجلس و وکیل و وزیر و سفیر و غیر از مسؤولین و این‌ها، خود ما تأثیرپذیر هستیم. کجا ممکن است گول بخوریم؟ موارد گول خوردن خودمان! فکر نکنید که فقط یک بحث سیاسی است. چطور یک جوان، یک دختر گول می‌خورد؟ چطور یک پسر گول می‌خورد؟ چطور یک بازاری گول می‌خورد؟ چطور یک سیاسی گول می‌خورد؟ گول خوردن‌ها را بگویم. اگر اسمش را نفوذ بگذاریم، سیاسی می‌شود. اگر اسمش را گول خوردن بگذاریم، یک خورده عمومی‌تر می‌شود.
پس موضوع بحث ما این می‌شود. اگر امور تربیتی پای منبر و تلویزیون نشسته است، این‌ها را امشب بنویسد و بنر کند و برای همیشه در مدرسه‌ها باشد. این‌ها باید بنر شود. چون این کلمات از من نیست. بیست و پنج راه از بیست و پنج آیه‌ی قرآن است.
موضوع: شناخت راه‌های اغفال، نفوذ، اثرپذیری و...
1- خطر شایعات و گسترش اخبار نادرست در جامعه
* 1- اول این که پای هر سختی ننشینیم. به هر سخنی گوش ندهیم. چند آیه در این خصوص داریم. «إِذَا سَمِعْتُمْ آیَاتِ اللَّـهِ یُکْفَرُ بِهَا وَیُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا» (نساء/140) در جلسه‌ای نشسته‌اید، می‌بینید که «آیَاتِ اللَّـهِ» یعنی نشانه‌های خدا، احکام خدا، مردان خدا، مسخره می‌شوند، «فَلَا تَقْعُدُوا» حق ندارید در آن جلسه بنشینید. آیه‌ی قرآن است. «حَتَّىٰ یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ» جلسه را باید ترک کنید. نمی‌شود در یک جلسه‌ای بنشینم و هر حرفی را گوش بدهم. اگر می‌بینید آیات خدا تحقیر می‌شود، نشستن در آن جلسه ممنوع است. این یک آیه!
آیه‌ی دیگر! «إِن جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ» بحث امشب خیلی قرآنی است. یعنی در بیست و پنج دقیقه، بیست و پنج آیه، سی و چهل آیه، می‌شنوید، من روان می‌گویم، خواسته باشم آیه را بنویسم، ترجمه کنم، تفسیر کنم، یکی دو آیه بیش‌تر نمی‌رسیم. می‌خواهم فهرست‌وار بگویم. قرآن می‌فرماید: «إِن جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا» (حجرات/6) اگر فاسق خبری را آورد، گوش ندهید، تحقیق کنید. آیه‌ی دیگر! «وَمِنَ النَّاسِ مَن یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ» (بقره/205) بعضی از مردم حرف که می‌زنند، «یُعْجِبُکَ» تو که پیغمبر هم هستی، «یُعْجِب» به عجب درمی‌آیی! تعجب می‌کنی! عجب!!! خیلی قشنگ صحبت می‌کند. خیلی عالی حرف می‌زند. اما خیلی نامرد است. بیانش خوب است، ‌اما جنسش جلب است. «وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ» 
برای دیدن ادامه مطلب  راه‌های اغفال شیطان و نفوذ دشمن  اینجا را کلیک کنید

ویژگی‌های انقلاب اسلامی ایران 15/11/94

ویژگی‌های انقلاب اسلامی ایران
تاریخ پخش: 15/11/94
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بیننده‌های عزیز بحث را زمانی پای تلویزیون می‌بینند که پانزده بهمن است، در دهه‌ی فجر هستیم. من هم دیروز فکر کردم که چه بگویم؟ چون سی و چهار و پنج سال است که به مناسبت دهه‌ی فجر یک صحبت‌هایی کرده‌ایم. به ذهنم آمد، ویژگی‌های انقلاب‌های ما با همه‌ی انقلاب‌های دنیا چیست؟ یک بحث فشرده قرآنی و بدون تعصب! ما قبول داریم که در نظام ما ضعف‌ها و عیب‌ها و نقص‌ها و آسیب‌های اجتماعی و یک عیب‌هایی هم داریم ولی باید کنار هم بگذاریم و بسنجیم.
ویژگی‌های انقلاب ما! بسم الله الرحمن الرحیم. امتیازات انقلاب ایران بر همه‌ی انقلاب‌ها!‌
1- انقلاب اسلامی با رهبریت مرجع تقلید و هدف الهی
1- رهبر مرجع تقلید است. این مهم است. مرجع تقلید چه کسی است؟ می‌گوییم باید سعی کنیم اعلم باشد. یا اگر یقین نداریم که بگوییم والله و بالله اعلم است، جزء کسانی باشد که در ردیف اعلم‌ها باشد. یعنی باسوادترین باشد. هر کسی هم مرجع تقلید نمی‌شود. مرجع تقلید چند شرط دارد. باسوادترین، باتقواترین، بی‌هوس‌ترین، خوش‌سابقه‌ترین، ترین، ترین، ترین... رهبری‌اش اینطور نیست که یک حزبی، یک قبیله‌ای، یک نژادی و یک کودتایی باشد. رهبرش مرجعی است که فقیه، عادل و بی‌هوس است. این امتیاز اول است.
2- هدف فقط خداست. خیلی هدف به کارها ارزش می‌دهد. چاقوکش و جراح هر دو شکم پاره می‌کنند. هم چاقوکش شکم پاره می‌کند و هم جراح، ولی هدف‌هایشان فرق می‌کند. چاقوکش می‌خواهد بکشد و جراح می‌خواهد عمل جراحی انجام دهد. نقل شد که یکی از همسایه‌های حضرت امام روضه داشت، می‌آمد از کوچه که برود، می‌دید که این خانه روضه است، ولی رد می‌شد و به خانه‌ی خودش می‌رفت. یک نفر به ایشان گفت آقا این همسایه‌ی شما است، روضه می‌خواند، وقتی هم شما رد می‌شوید، توقعش این است که شما یک سری به روضه‌اش بزنید. گفت: نمی‌روم به خاطر همین توقعش است. می‌خواهم برای خدا بروم. نه به خاطر اینکه این دم در خانه ایستاده است و نگاه می‌کند. چون دم در خانه ایستاده است و نگاه می‌کند، من به خاطر نگاه او نمی‌خوام در رودربایستی گیر کنم. می‌خواهم برای خدا بروم. این خیلی مهم است.
یک قصه بگویم. حضرت امیر(علیه‌السلام) مهمان بود. آمد منزل و یک چیزی خورد و رفت. فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) به او گفت: شما امشب مهمان هستید، چرا غذا می‌خورید؟ گفت: گرسنه هستم. نگرانم که به خاطر سور به مهمانی بروم. برای شام بروم. برای شام نمی‌خواهم بروم. می‌آیم یک چیزی می‌خورم که اگر می‌روم، چون یک مؤمن من را دعوت کرده است، به خاطر دعوت مؤمن می‌روم. نه به خاطر شام. آخر به کسی گفتند: ‌برویم روضه، گفتم: من شام خورده‌ام. این پیداست به خاطر شام روضه می‌رود. هدف فقط خدا باشد.
2- کار برای خدا با واسطه‌های الهی
البته حالا وقتی هم که می‌گوییم: فقط خدا! واسطه‌های خدایی هم اشکالی ندارد. آخر ما یک مشکلی با وهابی‌ها داریم. وهابی‌هایی که آن عالم بزرگوار را کشتند. بد نیست که پوکی وهابیت را در یک دقیقه بگویم. وهابی‌ها می‌گویند: جز خدا به سراغ هر کس بروی شرک است. فقط خدا! وقتی می‌گوییم: فقط خدا یعنی چه؟ ‌یعنی اگر شما بگویی: یا محمد! شرک است. باید بگویی: یاالله! بگویی: یا علی! شرک است. فقط باید بگویی: یاالله! فقط بگو: یاالله! بگویی: یا محمد! یا علی! یا فاطمه! یا حسن!‌ یا حسین!‌ یا مهدی! همه شرک است. این حرف وهابی‌ها است. حالا ببینید چقدر پوک است. قرآن در نماز می‌گوید: فقط کمک از تو! آیه‌اش چیست؟ می‌گوید: «وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» (فاتحه/5) «إِیَّاکَ» یعنی فقط! می‌گوییم: آهای وهابی، تو که می‌گویی: فقط خدا! در نماز هم می‌گوییم: فقط از خدا کمک می‌خواهیم. «وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» پس چرا خدایی که می‌گوید: فقط از تو، فقط از تو، فقط از تو، بعد می‌گوید: «اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ» (بقره/153) یعنی از صبر و نماز هم کمک بگیرید. مگر نمی‌گویید: فقط خدا! در قرآن هم می‌گوید: فقط از خدا! «وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» یعنی فقط از خدا کمک می‌خواهیم. پس چرا در آیه‌ی دیگر می‌گوید: از صبر و صلاة هم استعانت بجویید؟ پس مانعی ندارد که ما هم توحید را قبول داریم. فقط خدا را قبول داریم. هم واسطه‌های الهی را قبول داریم. نه بت! بت جماد است مجسمه است. واسطه‌هایی که خدا اجازه داده است.
یک چیز دیگر هم برای «فقط خدا» بگویم. در قرآن می‌فرماید: این پرنده را فقط خدا حفظ کرده است. «مَا یُمْسِکُهُنَّ إِلَّا اللَّـهُ» (نحل/79) یا «مَا یُمْسِکُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمَـٰنُ» (ملک/19) آیه‌ی دیگر است. «إِلَّا اللَّـهُ» یعنی فقط خدا! فقط خدا این پرنده را در هوا نگه داشته است. فقط رحمان این پرنده را نگه داشته است. پس چرا در آیه‌ی دیگر می‌فرماید: «یَطِیرُ» این پرنده‌ای که در هوا ایستاده است. «یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ» (انعام/38) با بال‌هایش ایستاده است. بال دارد که ایستاده است. یعنی درست است که قرآن می‌گوید: فقط خدا! فقط خدا! اما در جای دیگر می‌گوید: اما همین خدا کاری را هم که انجام می‌دهد، توسط دو بال انجام می‌دهد. مانعی ندارد که ما بگوییم: فقط خدا! اما متوسل به اولیای خدا هم بشویم. ما می‌گوییم: فقط خدا پرنده را نگه داشته است، اما مانعی ندارد که این خدایی که پرنده را نگه داشته است، توسط دو تا بال نگه‌دارد. در نماز می‌گوییم: فقط از خدا کمک بخواهیم. اما همین قرآنی که می‌گوید: فقط از خدا کمک بخواهید، می‌گوید: از صبر و صلاة هم کمک بخواهید. این پوکی حرف وهابیت است. آن وقت سر این موضوع سر می‌برند. اعدام می‌کنند. 
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید

درسهایی از قرآن با موضوع راه قرآن برای حل اختلافات خانوادگی(2)

راه قرآن برای حل اختلافات خانوادگی(2)
تاریخ پخش: 08/11/94
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
در مسایل خانواده، نظارتی دارید، درست است؟ اینطور است؟ درباره‌ی مسایل خانواده من هم فکر کردم، یک چند آیه از خانواده بیاورم. تشکیل خانواده مقدس است. اصلاً ازدواج عبادت است. اولین نقش ازدواج هم در نماز است. کسی اگر همسر نداشته باشد، یک رکعتش یک رکعت است. همین که ازدواج کرد، یک رکعتش هفتاد رکعت می‌شود. مقام زن به قدری است که در سجده خدا می‌گوید: خانم فراموش نشود. در سجده؟ کل هستی را... قرآن بخوانم. قرآن می‌گوید: هستی برای شما آفریده شده است. «خَلَقَ لَکُم سَخَّرَ لَکُم مَتَاعَاً لَکُم» کلمه‌ی «لَکُم» در قرآن زیاد است. یعنی ابر و باد و مه خورشید و فلک... می‌گوید: ‌هستی برای تو است. خوب من برای چه آفریده شده‌ام؟ هستی برای من، من برای چه کسی؟ می‌گوید: تو هم برای اینکه بنده خدا باشی. «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ» (ذاریات/56) تو هم برای اینکه بنده خدا باشی. خوب بهترین بندگی چیست؟ می‌گویند: نماز است. در نماز بهترین جای نماز کجاست؟ می‌گویند: سجده! می‌گوید: در سجده آخر، این دعا را بگو، «و ارزق لی و لعیالی» دعای سجده است. خدایا خرجی خانواده را بده بیاید. ببینید زن را خدا کجا گذاشته است. یک بار دیگر، هستی برای بشر، بشر برای عبادت، در عبادت‌ها بهترین عبادت، نماز است، در نماز بهترین جای نماز سجده است، در سجده می‌گویند: راجع به خانم یادت نرود.
1- ازدواج عبادت است و طلاق، بدترین حلال
ازدواج عبادت است. طلاق پست‌ترین و بدترین و مبغوض‌ترین است. دیشب حدیث دیدم که کسانی که چند بار طلاق بدهند، بدترین آدم‌ها هستند.
امام حسن(علیه‌السلام) محبوبیت پیدا کرد، به معاویه گفتند: محبوبیت امام حسن(علیه‌السلام) زیاد است. می‌رود خانه‌ی فقرا غذا می‌دهد. می‌گفت: بگویید: هر جا می‌رود غذا بدهد، این زن آنجا را صیغه کرده است و ازدواج کرده است. و می‌رود و غذایشان را می‌دهد و صیغه‌شان می‌کند و بعد هم طلاقشان می‌دهد. و لذا گفتند: بعد از تشییع جنازه‌ی امام حسن(علیه‌السلام) چهارصد زن طلاق داده شده تشییع جنازه آمدند. از دروغ‌های شاخدار شاخدار شاخدار است. منتها این را معاویه برای امام حسن(علیه‌السلام) درآورد که محبوبیت امام حسن(علیه‌السلام) را کم کند.
ازدواج یک آرامشی است. دو وسیله‌ی آرامش داریم. یکی «لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا» (روم/21) همسر به انسان آرامش می‌دهد. یکی ایمان به خدا به انسان آرامش می‌دهد. «أَلَا بِذِکْرِ اللَّـهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (رعد/28) یعنی یاد خدا و همسر آرامش بخش است. دو وسیله‌ی آرامش داریم. یاد خدا «بِذِکْرِ اللَّـهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» یکی «لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا» سکینه، آرامش، همسر وسیله آرامش است. و حفظ دین است. اگر آدم عادی ازدواج کند، نصف دینش مربوط به ازدواجش است. اما اگر زود دختر شوهر کند، و زود پسر داماد شود، نصف دین نه! دو سوم دینش! از نود تا چهل و پنج تا اگر در حال طبیعی باشد. اگر زود عروس شود و زود داماد شود، از نود تا دو سوم یعنی... کمک کنید... شصت تا! اینکه می‌گویم: کمک کنید! این کلاسداری من است. وقتی می‌گویم کمک کنید، این وسط من یک نفس هم می‌کشم. سعدیا مرد نکونام شما بگو نمیرد هرگز که من یک نفس بکشم. هم به نفع من است، هم ذهن شما فعال می‌شود و کلاس اشتراکی تشکیل و اداره می‌شود. ذهن شما فعال می‌شود و من هم نفس می‌کشم.
2- تولید و تربیت نسل، مایه قدرت و عزت خانواده و جامعه
ازدواج برای نسل است. تولید نسل! پریشب چین را تلویزیون نشان می‌داد که بعد از سال‌ها که گفته‌اند: یک بچه بیش‌تر نباید داشته باشید، حالا گفته‌اند: نه! بیش از یکی باید داشته باشید. دیدند که نسل‌شان دارد نسل پیر می‌شود. چند بار از دانشگاه‌های مختلف با من تماس گرفتند، پیش من هم آمدند که شما در تلویزیون بگو: اولاد کمتر زندگی بهتر، حالا اسمش را تنظیم خانواده، بهداشت چه، اسم‌هایش هم ممکن است عوض بشود. گفتم: من نمی‌گویم!!! اول من مسلمان هستم، بعد ببینم دنیا چه می‌گوید. قرآن می‌گوید... از آن آیه‌هایی است که می‌فهمید. بعضی از آیه‌ها عربی است، ولی فارس‌ها هم می‌فهمند. «کُنتُمْ قَلِیلًا» (اعراف/86) یعنی چه؟ شما کم بودید، «قَلِیلاً» «فَکَثَّرَکُمْ» شما را زیاد کردم. خدا منت می‌گذارد که آمار شما کم بود، شما را زیاد کردم. خدا برما منت می‌گذارد که آمار شما بالا رفت. این منت است. یک مناجات هم داریم که از کمی جمعیت ناله می‌کند. «اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنَا صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ» پیغمبر ما مفقود شد، یعنی مرد. رحلت کرد. «وَ غَیْبَةَ وَلِیِّنَا» امام زمان(علیه‌السلام) ما هم که غایب است. «وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا» (دعای افتتاح)عدد ما هم که کم است. یعنی در مناجات از عدد کم ناله می‌کند و از عدد زیاد منت می‌گذارد. من با این دین چه کار کنم؟ گفت: آخر مشکلات اقتصادی. گفتم: برای حل مشکلات اقتصادی کار را بهتر کنید. چه اشکالی دارد که ما در دانشگاه یک ترم و دو ترم برای جوانان یک هنری یاد بدهیم که اگر این استخدام نشد، در خانه زمین‌گیر نشود. هر دختری این دیپلمی که می‌گیرد، در آموزش و پرورش یک هنری یاد بگیرد. در دانشگاه هم هر دختری یک هنر دومی یاد بگیرد. یعنی دیپلم ما یک هنر و مهارت و لیسانس ما دو مهارت! پسر و دختر! اگر استخدام شد، الحمدلله! اما اگر استخدام نشد، در خانه فلج نباشد. عقده‌ای بشود، گناه بشود، معتاد بشود، چرا ما هنر باد این‌ها نمی‌دهیم؟ هنر یاد بدهید. آقا این چوب را بگیر، اگر مثل پدرت یک در و پنجره ساختی، ما مدرک لیسانس به تو می‌دهیم. اصلاً کار را عیب می‌دانیم. پشت میز نشینی را کار می‌دانم. خوب ما مشکل فکری داریم. 
برای دیدن ادامه مطلب راه قرآن برای حل اختلافات خانوادگی اینجا را کلیک کنید