پاسخ درسهایی از قرآن

پاسخ درسهایی از قرآن

پاسخ درسهایی از قرآن

پاسخ درسهایی از قرآن

درسهایی از قرآن با موضوع مرفّهین مؤمن و دردمند

,جواب درسهایی از قران, پاسخ درسهایی از قرآن, جواب درس هایی از قران, پاسخ درس هایی از قران, جواب درس هایی از قرآن, پاسخ درس هایی از قرآن, پاسخ درسهایی از قران, جواب درسهایی از قرآن, درسهایی از قرآن, درسهایی از قران, پاسخ سوالات درسهایی از قرآن, جواب سوالات درسهایی از قرآن, درس هایی از قران, جواب درسهایی از قران این هفته, درسهایی ازقران, درس هایی از قرآن, پاسخ سوالات درس هایی از قران, پاسخ سوالات درسهایی از قران, جواب سوالات درس هایی از قران, جواب سوالات درسهایی از قران, جواب مسابقه درسهایی از قرآن, پاسخ سوالات درس هایی از قرآن, درسهایی از قرآن جواب, پاسخ درسهایی ازقران, جواب درسهایی ازقران, سوالات درسهایی از قرآن, جواب سوالات درس هایی از قرآن, پاسخنامه درسهایی از قرآن, پاسخ درسهایی ازقرآن,
درسهایی از قرآن با موضوع مرفّهین بی‌درد و بی‌تفاوت

مرفّهین مؤمن و دردمند

تاریخ پخش: 27/08/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
الحمد لله رب العالمین، بعدد ما احاط به علمه! این بعدد ما احاط به علمه، چیز خوبی است. حالا شما عربی نمی‌توانی بگویی فارسی بگو. هر وقت می‌گویی: الحمد لله، بگو خدایا به اندازه‌ی علمت الحمدلله! علم خدا چیست؟ به گلبول‌ها، به سلول‌ها، به اتم‌ها، به ذرات، به شن‌ها،‌ به قطرات باران، به برگ درختان، علم خدا به همه چیز هست. وقتی گفتی الحمد لله رب العالمین، بعدد ما احاط به علمه! این الحمد لله میلیار میلیارد می‌شود. ولی اگر همینطور اگر بگویی الحمدلله یک الحمد لله است. الحمد لله رب العالمین، بعدد علمش! حالا چون این بحث دو سه روز به اربعین پخش می‌شود، و اربعین هم بهترین وقت زیارت امام حسین(ع) است، یا بهترین وقت است، یا بعد از شب عرفه بهترین وقت است. به هر حال از وقت‌های بسیار خوب برای زیارت است. زیارت امام حسین(ع) هم کربلا ندارد، کربلا ثوابش بیش‌تر است، ولی حالا ما که کربلا نیستیم، همین الان یک سلام می‌دهیم، می‌شود زیارت امام حسین(ع)! در آستانه اربعین پخش می‌شود، شما هم از پای تلویزیون یک سلامی بدهید. چطوری؟ اینطوری! «السلام علیک یا اباعبدالله، السلام علیک و رحمة الله و برکاته» یک سلام یک زیارت است. خدایا تمام کسانی که در طول تاریخ برای امام حسین(ع)، پیغمبر و اهل بیتش به نوعی خدمت کردند، در قالب عزاداری، یا در قالب چراغانی، در قالب اطعام، یا در قالب تبلیغ، هر کس هر طوری به اسلام و قرآن و اهل بیت خدمت کرده است، همه را با امام حسین(ع) محشور بفرما، نسل ما را تا آخر تاریخ بهترین شیعیان امیرالمؤمنین(ع) قرار بده. خوب این برای شب اربعین!
اما بحث ما...  در جلسه قبل بحث من این بود که افرادی که وضع مالی‌شان خوب است دو قسم هستند. باغیرت و بی‌غیرت! مرفهین بادرد، و مرفهین بی‌درد! حالا کاشان ما اینطور است، نمی‌دانم شهرهای دیگر به چه صورت است. حالا ما هم پنجاه سال پیش کاشان بودیم و یاد گرفته‌ایم، به کسی کاشی‌ها می‌خواستند حرف زشت بزنند، می‌گفتند: ای بی‌درد! اینجا هم می‌گویند؟ حالا هر کس هر طوری می‌گوید، کاشان ما اینطوری می‌گویند. ای بی درد! بی‌درد یعنی بی‌تفاوت! بی‌درد یعنی بی‌غیرت! انسان باید غیرت داشته باشد. من راجع به مرفهین باغیرت و مرفهین بادرد، صحبت می‌کنم.
1- اولین آیه‌ای که نوشته‌ام این است. بحث ما حدود چهل و پنجاه آیه‌ی قرآن است. خیلی هم لذت می‌برم. سر سفره‌ی قرآن می‌نشینم و یک بحثی را درمی‌آورم و می‌گویم بدون اینکه هیچ کتاب دیگری را بخوانم. البته روایات را هم می‌خوانم. قرآن و روایات. بحث‌های من از لابلای روزنامه‌ها و مقاله‌ها و تحلیل‌های سیاسی و این‌ها نیست. چون آن‌ها آفت دارد، معلوم نیست که راست است یا دروغ؟ ولی قرآن قطعاً راست است، روایات معتبر قطعاً راست است. یک سی چهل آیه را ده بیست موردش را در آن جلسه گفتم و ده بیست موردش را در این جلسه می‌خوانم، هر یک دقیقه‌ای شاید یک آیه بخوانم.
1- تاجران مؤمن و متعهد، مورد ستایش قرآن
آیه‌ی اول! قرآن یک آیه دارد می‌فرماید: «رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ» (نور/37) می‌گوید یک مشت آدم‌هایی هستند، پولدار هستند اما آدم‌های خوبی هستند، چرا؟ تا اذان گفتند پول را کنار می‌گذارند. «رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ» نه تجارت و نه بیع این‌ها را از خدا غافل نمی‌کند. من سراغ دارم آدم‌هایی را که تاجر شدند، و چهل سال وقت اذان مغازه را می‌بستند. رزق ما به زرنگی نیست. به اینکه نماز را عقب بیاندازیم نیست. شما نماز اول وقتت را برو بخوان، اگر رزقت باشد عصری یک کسی می‌آید و جنس را می‌خرد. اما اگر نماز خدا را به عشق مشتری کنار انداختی، ممکن است آن مشتری سر ظهر یک سودی به شما برساند، اما عصر چهار تا مشتری در مغازه می‌آید، علافت می‌کنند، جنس هم نمی‌خرند. ظهر برای مشتری خدا را کنار زدی، عصر هم خدا مشتری را از مغازه شما کنار می‌زند، می‌گوید: از این نخر و برو آنجا! برو آخر بازار و آخر خیابان! می‌گوید: حالا برویم و برگردیم. «رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ» این‌ها مرفهان با درد هستند. 
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید
داستان آموزنده جدید, داستان بسیار زیبا, داستان جالب, داستان جدید

درسهایی از قرآن با موضوع احسان به والدین در کنار عبادت خدا 21/05/95

گشایش‌های الهی، در زندگی اهل ایمان
 
 احسان به والدین در کنار عبادت خدا
تاریخ پخش: 21/05/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
در این جلسه که در آستانه تولد امام رضا(علیه‌السلام) پخش می‌شود، یک آیه‌ای را می‌خواهم تفسیر کنم که در این آیه یک کلمه است و آن کلمه را همه‌ی شما حفظ هستید، منتها همه‌ی آیه را می‌خواهیم نگاه کنیم. ما همینطور در آیه دو کلمه‌اش را حفظ هستیم، این طرف و آن طرف را هم می‌خواهم توضیح بدهم، ان شاء الله!
آیه اگر اشتباه نکنم، در سوره‌ی اسراء است. «وَ قَضى‏ رَبُّک‏» برادر عزیزمان می‌خواند آرام می‌خواند، همینطور که می‌خواند من هم می‌نویسم، شما هم... بعد حدود بیست دقیقه لطیفه‌هایش را می‌گویم. شاید اینطور که در ذهن من هست، ‌دیشب تا چهل و هشت لطیفه در این آیه جمع‌آوری کرده‌ام. تند تند بخوانم که یک سطر قرآن حدود پنجاه نکته، آن وقت ببینیم قرآن چیست.
1- دستورات جامع دین درباره والدین
«وَ قَضى‏ رَبُّکَ...» قاری: «وَ قَضى‏ رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا کَرِیماً» (اسراء/23) این آیه... این کلمه‌ی «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» را شما بلد هستید. اما جلویش چیست و عقبش چیست، کمتر با آن آشنا هستید. ترجمه کنم. «قَضى» یعنی قضاوت خداست. می‌گویند فلانی قاضی است یعنی حکم صادر کرده است. «قَضى» یعنی خداوند حکم صادر کرده است. که چه؟ «رَبُّکَ» را هم می‌دانید که یعنی چه؟ «رَبُّکَ» یعنی خدای تو،‌پروردگار تو حکم کرده است. چه؟ «أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ» فقط بنده‌ی خدا باشید، بت‌پرستی، خورشید پرستی،‌ طاغوت پرستی، شاه پرستی، وطن پرستی، هر پرستشی جز پرستش خدا غلط است. دیگر چه حکم کرده است؟ «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» حکم کرده است به پدر و مادرتان احسان کنید. این برای پدر و مادر معمولی است. اما پدر اگر فرتوت و پیر شد، «إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ» می‌گویند فلانی کبیر است، کبیر یعنی بزرگ! «یَبْلُغَنَّ» از بلوغ! اگر پدر و مادر به پیری رسیدند، در خانه خانم بزرگ شد، پدربزرگ شد، یک پیرزن و پیرمردی شدند، حالا یا هر دو پیر شدند، یعنی همسن ازدواج کردند و با هم پیر شدند، یا نه سن‌هایشان متفاوت است، یکی پیر شده است و یکی پیر نشده است. می‌گوید: «فَلا تَقُلْ لَهُما أُفّ» آدمی که پیر می‌شود، یک بداخلاقی‌ها و توقعاتی ممکن است، داشته باشد. اف نگویید. وه به او نگویید. «وَ لا تَنْهَرْهُما» این‌ها را از خودت دور نکن. «وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا کَرِیماً» با کرامت با این‌ها صحبت کن. 
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید

توقعات بجا و نابجا (1) 29/11/94

توقعات بجا و نابجا(1)
توقعات بجا و نابجا(1)
تاریخ پخش: 29/11/94
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحثی راجع به توقعات نابجا یا توقعات بجا داریم. نزد خیلی‌ها که می‌نشینیم، ناله می‌کند، بعد می‌بینیم ته ناله‌اش یک توقعی دارد.  همه هم با کم و زیادش گرفتار هستیم. توقع بجا یا نابجای همسر از همسر، پدر و مادر از فرزند، فرزند از پدر و مادر، مردم از دولت، دولت ازمردم، این بحث توقع را من امروز می‌خواهم بازش کنم. خیلی هم بحث مهمی است. همه مشکلات هم سر همین است. بسیاری از مشکلات. و ما در مقابل این توقعات باید چه کنیم؟
اولین مشکل خود شیطان است. توقع داشت می‌گفت: من به آدم سجده نمی‌کنم، چون نژاد آدم از خاک است، نژاد من از آتش! من چون نژادم برتر است، به او سجده نمی‌کنم. خوب این از آن ریشه‌ی ریشه شروع کنیم.
1- توقع نابجای فرشتگان از انسان
وقتی خدا به فرشته‌ها گفت می‌خواهم خلیفه خلق کنم، به نام انسان، گفتند: خدایا ما تسبیح می‌کنیم، تو را «وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ» (بقره/30) ما تو را تقدیس می‌کنم، تسبیح می‌کنیم، ما بنده تو هستیم، تو را عبادت می‌کنیم. این بشر خونریز است، از خیر این بگذر. خلقش نکن. یعنی فرشته‌ها هم، چنین تصور می‌کردند که چون عبادتشان بیش‌تر است، این‌ها هم نزد خدا خیلی مقرب هستند. و انسان را تحقیر کردند، ولی خوب خدا با یک نمایشی نشان داد که ولو شما عبادتتان بیش‌تر است، ولی انسان یک ظرفیتی دارد که ظرفیتش از ظرفیت شما... «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا» خداوند همه علوم را به آدم نشان داد، بعد به آدم گفت این علوم را مطرح کن، حضرت آدم علوم را که مطرح کرد، گفتند: ما این اطلاعات بشری را نمی‌توانیم داشته باشیم. علم بشر بیش از ما است.
اینکه انسان گاهی اوقات فکر می‌کند که من فوق لیسانس هستم، زشت است قالی ببافم، فوق لیسانس هستم، نجاری بروم؟ یک توقعی پیدا شده است، یک مدرکی گرفته است، این مدرک نمی‌گذارد دنبال کار برود. توقعش این است که دولت استخدامش کند. دولت هم نمی‌تواند هفت میلیون لیسانس و فوق لیسانس و دکتر را استخدام کند. وقتی نمی‌تواند، استخدام کند، در خانه می‌نشیند و به زمین و زمان دری وری می‌گوید. افسرده می‌شود، دری وری می‌گوید. ضد انقلاب می‌شود، بعضی‌هایشان معتاد می‌شوند، بعضی‌هایشان به گناه گرفتار می‌شوند، انواع گناه‌ها، خلافکاری می‌شوند، این در ذهنش این است که من نباید کار بکنم، می‌خواهم کار نازک بکنم و نان کلفت بخورم. یعنی اگر کارگری بروم باید کار کلفت بکنم، نان نازک بخورم. این توقعاتی که ما داریم، خیلی مهم است.
برادران یوسف چرا یوسف را در چاه انداختند؟ می‌گفتند که «لَیُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَىٰ أَبِینَا مِنَّا» (یوسف/8) چرا بابای ما یوسف را از ما بیش‌تر دوست دارد؟‌ »وَنَحْنُ عُصْبَةٌ» ما جمع قوی هستیم، یوسف یک بچه است. چرا یک پسر سیزده چهارده ساله را بیش‌تر از ما آدم‌های درست... ما ده دوازده تا برادر صد و بیست کیلویی هستیم، چرا آن سیزده ساله را دوست دارد؟‌ «وَنَحْنُ عُصْبَةٌ» این خلاف توقعشان بود. به کجا کشیده شد، به حسادت. برادر را در چاه بیاندازند. از چاه در بیاید و زندان بیفتد. همه‌ی مشکلاتی که برای یوسف پیش آمد برای این بود که در ذهن برادران این بود که ما بهتر هستیم. این همینطور از آن‌جا شروع می‌شود، تا الان آمریکا می‌گوید مثلاً باید اسراییل، یا اسراییل یا آمریکا یا بعضی از کشورها، می‌گویند: ما باید فلان امکانات را داشته باشیم،  کشورهای دیگر نداشته باشند. اینکه ما برتریم ما بهتریم... الان هر صنفی، مثلاً فرض کنید که ممکن است فکر کند که بهترین است. بالاخره این مشکل دارد.
2- توقع نزول قرآن بر صاحبان نام و ثروت
قرآن که نازل شد، یک عده گفتند: قرآن بر پیغمبر نازل شده است؟ این بچه یتیم بود، این همه بچه تاجر و بچه پولدار، چرا قرآن بر این نازل شده است. قرآن می‌فرماید: «لَوْلَا نُزِّلَ هَـٰذَا الْقُرْ‌آنُ عَلَىٰ رَ‌جُلٍ مِّنَ الْقَرْ‌یَتَیْنِ عَظِیمٍ» (زخرف/31) چرا قرآن بر یک آدمی نازل نشد که یا طائف باشد، یا مکه باشد، پولدار باشد، چرا قرآن بر آدم‌های سرشناس نازل نشد؟‌
توقعات خیلی ریشه دارد، در شیطان در ملائکه، در...
حضرت نوح گفت: خدایا پسرم غرق نشود. فرمود:‌ پسر تو با بقیه فرقی نمی‌کند. «إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ» (هود/46) توقعش این بود که حالا مثلاً پیغمبر است، پسرش هدایت شود. خوب وقتی گوش نداد... زن لوط نابود شد، چون کافر بود. زن نوح نابود شد چون کافر بود. پسر نوح...
مسأله توقع خیلی زیاد است. یک کسی مثلاً حرف می‌زند، می‌گوید آقا ما مهندس این مملکت هستیم، ببخشید!!! مهندس هستید یعنی چه؟ خوب حالا مهندس هستید، فعلاً کار نیست. یک کار دیگر. آخر من برای مهندسی چهار سال درس خوانده‌ام. بابا چهار سال که چیزی نیست. من چند دفعه اخیراً حساب کرده‌ام که این چهارسالی که دانشجوها درس می‌خوانند، حساب کرده‌ام که از این چهار سال چند ماه می‌شود. در این چهار سال چهارتا سه ماه تعطیل هستند. چهار سه ماه دوازده ماه. یعنی دانشگاه تابستان‌ها تعطیل است. در چهار سال یک سالش تابستان است. پس می‌ماند سه سال! هر سالی پنجاه و دو جمعه دارد، تعطیل است. پنجاه و دو پنجشنبه هم، تعطیل است. یعنی سالی هم صد و چهار روز پنجشنبه و جمعه است. چهارسال یعنی چهارصد و شانزده روزش هم پنجشنبه و جمعه است. البته بعضی از پنجشنبه و جمعه‌ها با تابستان تطبیق می‌شود، آخرش کم می‌کنیم. تقریباً با کم و زیادش یک سالش تابستان است، یک سالش هم پنجشنبه و جمعه است. می‌شود دوسال! دو سال هر سالی، چهار سالی که درس می‌خوانند، چهار تا بیست روز تعطیل است، بین ترم می‌گویند. یعنی هشتاد روزش هم بین ترم است. چهار تا بیست روزش هم عید نوروز است. هشتاد روزش عید نوروز است، هشتاد روز هم... می‌شود صدو شصت روز. مناسبت‌های محرم و صفر و اربعین و نمی‌دانم بیست و دوم بهمن و مبعث و... اصلاً حساب کنیم این چهار سال دانشجو چند روزش سر کلاس است؟‌ تازه حالا باز مهندسین که خوب هستند، بعضی از دانشکده‌ها و رشته‌ها، حرف‌هایی را هم که می‌خوانند، به درد نمی‌خورد. جهت اطلاع است. تلویزیون یک بحثی دارد؟ صرفاً جهت اطلاع! فلان پایتخت چه کرده است، رودخانه فلان چه کرده است، اقیانوس اطلس چه کرده است، کوه هیمالیا چند متر است، خیلی خوب اطلاعات است. دانستنش جایی را آباد نمی‌کند، ندانستنش هم جایی را خراب نمی‌کند. بعد حالا یک مدرکی گرفته است، دیگر کار نمی‌کند. ما مشکل مملکتمان، مشکل درجه اولش، اخلاق است، مشکل درجه دومش اشتغال است، و این اشتغال حل نمی‌شود جز اینکه این فکر از کله بیرون برود. البته باید آموزش و پرورش یک فکری بکند. باید دانشگاه یک فکری بکند. که هر دیپلمی در این دوازده سال یک هنری یاد بگیرد که اگر استخدام نشد، در خانه زمین‌گیر و فلج نشود. دانشگاه باید یک فکری بکند که هر لیسانسی یک هنری هم بلد باشد که اگر استخدام نشد، تا آخر عمرش فلج نباشد. خاک دانشگاه را باید عوض کرد، خاک آموزش و پرورش را هم باید عوض کرد. در این خاک میوه‌هایش همین است که هست. دیپلم بی‌مهارت! لیسانس بی‌مهارت! یک مدرک و یک محفوظات، محفوظات هم یادشان می‌رود، با یک مدرک خالی دستشان به جایی نمی‌رسد. به هر حال این مسأله توقع یک مسأله خیلی مهمی است. 
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید

درسهایی از قرآن با موضوع راه قرآن برای حل اختلافات خانوادگی(2)

راه قرآن برای حل اختلافات خانوادگی(2)
تاریخ پخش: 08/11/94
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
در مسایل خانواده، نظارتی دارید، درست است؟ اینطور است؟ درباره‌ی مسایل خانواده من هم فکر کردم، یک چند آیه از خانواده بیاورم. تشکیل خانواده مقدس است. اصلاً ازدواج عبادت است. اولین نقش ازدواج هم در نماز است. کسی اگر همسر نداشته باشد، یک رکعتش یک رکعت است. همین که ازدواج کرد، یک رکعتش هفتاد رکعت می‌شود. مقام زن به قدری است که در سجده خدا می‌گوید: خانم فراموش نشود. در سجده؟ کل هستی را... قرآن بخوانم. قرآن می‌گوید: هستی برای شما آفریده شده است. «خَلَقَ لَکُم سَخَّرَ لَکُم مَتَاعَاً لَکُم» کلمه‌ی «لَکُم» در قرآن زیاد است. یعنی ابر و باد و مه خورشید و فلک... می‌گوید: ‌هستی برای تو است. خوب من برای چه آفریده شده‌ام؟ هستی برای من، من برای چه کسی؟ می‌گوید: تو هم برای اینکه بنده خدا باشی. «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ» (ذاریات/56) تو هم برای اینکه بنده خدا باشی. خوب بهترین بندگی چیست؟ می‌گویند: نماز است. در نماز بهترین جای نماز کجاست؟ می‌گویند: سجده! می‌گوید: در سجده آخر، این دعا را بگو، «و ارزق لی و لعیالی» دعای سجده است. خدایا خرجی خانواده را بده بیاید. ببینید زن را خدا کجا گذاشته است. یک بار دیگر، هستی برای بشر، بشر برای عبادت، در عبادت‌ها بهترین عبادت، نماز است، در نماز بهترین جای نماز سجده است، در سجده می‌گویند: راجع به خانم یادت نرود.
1- ازدواج عبادت است و طلاق، بدترین حلال
ازدواج عبادت است. طلاق پست‌ترین و بدترین و مبغوض‌ترین است. دیشب حدیث دیدم که کسانی که چند بار طلاق بدهند، بدترین آدم‌ها هستند.
امام حسن(علیه‌السلام) محبوبیت پیدا کرد، به معاویه گفتند: محبوبیت امام حسن(علیه‌السلام) زیاد است. می‌رود خانه‌ی فقرا غذا می‌دهد. می‌گفت: بگویید: هر جا می‌رود غذا بدهد، این زن آنجا را صیغه کرده است و ازدواج کرده است. و می‌رود و غذایشان را می‌دهد و صیغه‌شان می‌کند و بعد هم طلاقشان می‌دهد. و لذا گفتند: بعد از تشییع جنازه‌ی امام حسن(علیه‌السلام) چهارصد زن طلاق داده شده تشییع جنازه آمدند. از دروغ‌های شاخدار شاخدار شاخدار است. منتها این را معاویه برای امام حسن(علیه‌السلام) درآورد که محبوبیت امام حسن(علیه‌السلام) را کم کند.
ازدواج یک آرامشی است. دو وسیله‌ی آرامش داریم. یکی «لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا» (روم/21) همسر به انسان آرامش می‌دهد. یکی ایمان به خدا به انسان آرامش می‌دهد. «أَلَا بِذِکْرِ اللَّـهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (رعد/28) یعنی یاد خدا و همسر آرامش بخش است. دو وسیله‌ی آرامش داریم. یاد خدا «بِذِکْرِ اللَّـهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» یکی «لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا» سکینه، آرامش، همسر وسیله آرامش است. و حفظ دین است. اگر آدم عادی ازدواج کند، نصف دینش مربوط به ازدواجش است. اما اگر زود دختر شوهر کند، و زود پسر داماد شود، نصف دین نه! دو سوم دینش! از نود تا چهل و پنج تا اگر در حال طبیعی باشد. اگر زود عروس شود و زود داماد شود، از نود تا دو سوم یعنی... کمک کنید... شصت تا! اینکه می‌گویم: کمک کنید! این کلاسداری من است. وقتی می‌گویم کمک کنید، این وسط من یک نفس هم می‌کشم. سعدیا مرد نکونام شما بگو نمیرد هرگز که من یک نفس بکشم. هم به نفع من است، هم ذهن شما فعال می‌شود و کلاس اشتراکی تشکیل و اداره می‌شود. ذهن شما فعال می‌شود و من هم نفس می‌کشم.
2- تولید و تربیت نسل، مایه قدرت و عزت خانواده و جامعه
ازدواج برای نسل است. تولید نسل! پریشب چین را تلویزیون نشان می‌داد که بعد از سال‌ها که گفته‌اند: یک بچه بیش‌تر نباید داشته باشید، حالا گفته‌اند: نه! بیش از یکی باید داشته باشید. دیدند که نسل‌شان دارد نسل پیر می‌شود. چند بار از دانشگاه‌های مختلف با من تماس گرفتند، پیش من هم آمدند که شما در تلویزیون بگو: اولاد کمتر زندگی بهتر، حالا اسمش را تنظیم خانواده، بهداشت چه، اسم‌هایش هم ممکن است عوض بشود. گفتم: من نمی‌گویم!!! اول من مسلمان هستم، بعد ببینم دنیا چه می‌گوید. قرآن می‌گوید... از آن آیه‌هایی است که می‌فهمید. بعضی از آیه‌ها عربی است، ولی فارس‌ها هم می‌فهمند. «کُنتُمْ قَلِیلًا» (اعراف/86) یعنی چه؟ شما کم بودید، «قَلِیلاً» «فَکَثَّرَکُمْ» شما را زیاد کردم. خدا منت می‌گذارد که آمار شما کم بود، شما را زیاد کردم. خدا برما منت می‌گذارد که آمار شما بالا رفت. این منت است. یک مناجات هم داریم که از کمی جمعیت ناله می‌کند. «اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنَا صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ» پیغمبر ما مفقود شد، یعنی مرد. رحلت کرد. «وَ غَیْبَةَ وَلِیِّنَا» امام زمان(علیه‌السلام) ما هم که غایب است. «وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا» (دعای افتتاح)عدد ما هم که کم است. یعنی در مناجات از عدد کم ناله می‌کند و از عدد زیاد منت می‌گذارد. من با این دین چه کار کنم؟ گفت: آخر مشکلات اقتصادی. گفتم: برای حل مشکلات اقتصادی کار را بهتر کنید. چه اشکالی دارد که ما در دانشگاه یک ترم و دو ترم برای جوانان یک هنری یاد بدهیم که اگر این استخدام نشد، در خانه زمین‌گیر نشود. هر دختری این دیپلمی که می‌گیرد، در آموزش و پرورش یک هنری یاد بگیرد. در دانشگاه هم هر دختری یک هنر دومی یاد بگیرد. یعنی دیپلم ما یک هنر و مهارت و لیسانس ما دو مهارت! پسر و دختر! اگر استخدام شد، الحمدلله! اما اگر استخدام نشد، در خانه فلج نباشد. عقده‌ای بشود، گناه بشود، معتاد بشود، چرا ما هنر باد این‌ها نمی‌دهیم؟ هنر یاد بدهید. آقا این چوب را بگیر، اگر مثل پدرت یک در و پنجره ساختی، ما مدرک لیسانس به تو می‌دهیم. اصلاً کار را عیب می‌دانیم. پشت میز نشینی را کار می‌دانم. خوب ما مشکل فکری داریم. 
برای دیدن ادامه مطلب راه قرآن برای حل اختلافات خانوادگی اینجا را کلیک کنید

عزت در سایه اسلام

 

عزت در سایه اسلام

تاریخ پخش:  06/09/93
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین، اللهم صل علی محمد و آل محمد
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بینندگان بحث را زمانی پای تلویزیون می بینند که شب هفتم آذر ماه است و روز هفتم آذر را روز نیروی دریایی نامیده اند. مکان بحث هم نوشهر در دانشکده علوم دریایی است. خدمت دانشجویان نیروی دریایی هستیم. کلمه ای که اسلام به قوای مسلح گفته است، گفته است که اگر کشوری قوای مسلحش قوی باشد، یعنی هم علمی و هم قدرتی و رحیه ای، عزت است. «الجنود عزّ» لشکر عزت است. من به خاطر این روزی که علمیاتی نیروی دریایی انجام داد، که ضربه ی محکمی به صدامی ها زد، و این روز را روز دریایی گفته اند، به عنوان یک طلبه تبریک می گویم و می خواهم راجع به عزت صحبت کنم.
1- حفظ عزت خود و دیگران
اسلام هر چیزی را که باعث ضربه به عزت باشد، را ممنوع کرده است. یک زن اگر گوشتش سوخت می تواند بگوید که گوشتم سوخت؟ نه حق ندارد، سوخت که سوخت، چرا نقل می کنی؟ اگر یک کسی عیبی دارد، حق ندارد عیبش را بگوید. حتی اگر گناهی کرده است. یک کسی ممکن است گناهی بکند، شما حق نداری گناهت را نقل بکنی. از صحنه ی گناه حق نداری فیلمبرداری کنی، عکسبرداری کنی، حق نداری این صحنه ها را برای دیگران تصویرش را بفرستی، چرا؟ برای اینکه انسان ممکن است خلاف بکند، انسان معصوم نیست، اما وقتی این را نقل می کنی، یعنی می خواهی آبروی من را بریزی دیگر! خودش هم انسان حق ندارد آبروی خودش را بریزد. بگوید من این عیب را دارم، این عیب را دارم، این عیب را دارم! عیب داری برو اصلاح کن. خودت هم حق نداری خودت را ذلیل کنی! یعنی پهلوی دیگران کاری بکنی، که مردم نگاهشان به شما برگردد. بگویند پس یک آدم ضعیفی است.
یکی از بزرگان نصیحت می کرد و می گفت: منبری که منبر می رود، حق ندارد بگوید یک چیزی شنیده ام، نمی دانم راست است، نمی دانم دروغ است. خوب نمی دانی نگو! با مردم محکم حرف بزن! «ذَلِکَ الْکِتَابُ لَا رَ‌یْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ» (بقره/2) قرآن که حرف می زند، می گوید ببین! این حرفی که من می زنم چکش خور ندارد. حرف محکم! من و من کردن! دل و دل کردن! مردم را به شک وادار کردن... حتی اگر دفاع هم بکنی نباید بگویی.
یک کسی می خواست، صحبت کند راجع به یک کسی، گفت: فلانی آدم خوبی است، این کمال را دارد، این کمال را دارد، این کمال را دارد، این کمال را دارد، و اما اینکه می گویند: فلانی بهایی است، من تحقیق کردم، دروغ بود. اِ فلانی بهایی است؟ یعنی ولو گفت دروغ بود، ولی آبروی طرف خراب شد. گفت: بهایی است من تحقیق کردم دروغ بود، گاهی وقت ها افرادی ناخواسته یک کسی را خراب می کنند.

خدا رحمت کند آیت الله شهید دستغیب را! شیراز خدمت ایشان بودیم. می گفت من وارد جلسه ای شدم، یک کسی می خواست از من تجلیل کند. گفت: آیت الله دستغیب صاحب «گناهان کبیره» تشریف آوردند. به او گفت: من یک کتاب دارم «گناهان کبیره» یک کتاب هم دارم کتاب «قلب سلیم» بگو صاحب «قلب سلیم» آمد. گفت صاحب «گناهان کبیره» آمد. یعنی گاهی وقت ها افرادی هم خراب می کنند. به هر حال انسان حق ندارد چیزی برای خودش، حتی برای اولادش، مادر حق دارد وقتی مهمان دارد بگوید این دختر من، رفوزه شده است، تجدید شده است، این دختر من چنین کرده است؟... حق ندارد. مادر است ولی حق ندارد دخترش را بشکند. پدر حق ندارد پسرش را بشکند. استاد حق ندارد شاگردش را بشکند. هر چیزی که باعث ضربه و شکست به فرد و جامعه بشود، داخلی و خارجی، فردی و بین المللی در اسلام حرام است.

  ادامه مطلب
عزت در سایه اسلام,متن مسابقه درسهایی از قرآن,متن درسهایی از قرآن,متن درسهایی از قرآن,متن درسهایی از قرآن,متن مسابقه درسهایی ازقرآن,متن درسهایی ازقرآن,متن مسابقه درس هایی از قرآن,متن مسابقه درس هایی ازقرآن,متن درسهای از قران,متن درس هایی ازقرآن,متن درس هایی از قرآن