ازدواج دانشجویی، برکات و آسیبهاتاریخ پخش: 19/12/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
در
خدمت برادران و خواهران دانشجو هستیم که ازدواج کردند. ازدواج دانشجویی و
عازم سفر مشهد مقدس هستند. چند دقیقهای مطالبی را بگوییم. ازدواج در اسلام
مقدس است. یک خانمی ازدواج نمیکرد، گفتند: چرا ازدواج نمیکنی؟ گفت: من
میخواهم خودسازی کنم. رشد کنم. حضرت فرمود: اگر بنا بود رشد کنی، حضرت
زهرا ازدواج نمیکرد. این بازیها را کنار بگذار. ازدواج هم عبادت است.
نگاه اسلام به ازدواج قداست است. این یک مسأله است.
یک رکعت نماز کسی که
همسر داشته باشد، برابر هفتاد رکعت نماز کسی است که ازدواج نکرده است.
منتهی آفت ازدواج این است که دیر شده است. چرا دانشجویی ازدواج کردید؟ ای
کاش دبیرستانی ازدواج میکردید. ازدواج باید... در کشور ما، سن ازدواج بالا
رفته است. این هرچه زودتر...
1- ازدواج، سومین نیاز بشر
ما دو حدیث
داریم. حدیث داریم اگر کسی معمولی داماد و عروس شود، نصف دینش را حفظ کرده
است. اما اگر زود ازدواج کند، دو سوم دینش را حفظ کرده است. شما نگو خانه و
سربازی و مدرک و لیسانس ندارد. من بارها این را در تلویزیون گفتم. یک مثل
به آب زدم. یک کسی تشنه است. میگوییم: جنابعالی تشنه هستی؟ انشاءالله بعد
از لیسانس آبت میدهم. این حرف مسخره است. ازدواج سومین نیاز بشر است.
اولین نیاز بشر اکسیژن است که اگر نباشد آدم فوری میمیرد. دومین نیاز بشر
آب و غذا است که سه روز نباشد آدم میمیرد. سومین نیاز بشر لباس است. قرآن
میفرماید: «هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُن» (بقره/178)
مردها لباس خانم هستید، خانمها لباس مردان هستید. زن و شوهر برای همدیگر
لباس هستند. لباس یعنی چه؟ یعنی بعد از اکسیژن و غذا هیچ نیازی به اهمیت
همسر نیست.
من که میگویم: ازدواج دبیرستانی، معنایش این نیست که بچه
دبیرستانیها خانه و زندگی مستقل داشته باشند. عقد دبیرستانی، پسر کلاس
یازده، دوازده،کمتر، بیشتر، دختری را با تحقیقات لازم، تکرار میکنم...
تحقیق لازم! انتخاب همسر با اس ام اس و اینترنت و ماهواره و در پارک و
سینما و زمین ورزش نیست. شناخت عمیق که پیدا کردند عقد کنند، منتهی وقتی به
پول رسیدند و سربازیاش تمام شد، میروند تشکیل زندگی مستقل میدهند.
منتهی هر دبیرستانی یک دختر عقد بسته حلال داشته باشد. که اگر میخواهد یک
دختری را نگاه کند به حلالش نگاه کند، به حرامش نگاه نکند. عقد را با تشکیل
زندگی باید از هم جدا کرد. ما گاهی یک چیزهایی را بند به یک چیزهایی
میکنیم، مثلاً میگوییم: عروسی حتماً باید در تالار باشد. پس پول ندارم،
پس ازدواج را عقب بیاندازیم. حتماً مکه میروم باید سوغاتی بیاورم. چون
نمیتوانم سوغاتی بیاورم، وقتی از مکه برمیگردم باید خانه خودم بنشینم،
خانهام هم باید خوب باشد، خانه باید مستقل باشد، هی یک چنین چیزهایی
میگوییم، همه چیز سخت شده است. خودمان، مثل بت پرستها شدیم. بت پرستها
با دست خودشان بت میتراشیدند و راستش گریه میکردند. ما با دست خودمان
آداب و رسومی را خلق کردیم، و حالا در آن گیر کردیم. عین زمان جنگ که گروهی
خط شکن بودند، این عزیزان آتش نشانی که فدا شدند، یک عده در جمهوری اسلامی
باید فدا شوند و سنتهای غلط را بشکنند. خود دانشگاه پنج سنت غلط را شکست.
زمان شاه میگفتند: دانشگاه باید در شهرهای بزرگ باشد. چه کسی گفت؟ به چه
دلیل؟ دانشگاه باید وسط شهر باشد؟ چه کسی گفت؟ به چه دلیل؟ پشت شهر در
بیابانها باشد. دانشگاه باید شنبه تا چهارشنبه باشد. چه کسی گفت؟ مگر
نمیشود پنجشنبه و جمعه درس خواند؟ استاد دانشگاه باید سنش فلان باشد. چه
کسی گفت؟ هرکس میتواند درس بدهد. ولو نود ساله، دانشجو باید اینقدر سن
داشته باشد. چه کسی گفت؟ بچه دوازده ساله هم اگر درس را میفهمد در دانشگاه
بیاید. یعنی دائم یک آداب و رسومی برای دانشگاه گذاشتند. 1- شهرهای بزرگ
باشد. 2- تا چهارشنبه باشد. سن دانشجو و سن استاد... همه را جمهوری اسلامی
به هم ریخت. نتیجه دانشگاه آزاد و دانشگاه علمی کاربردی و پیام نور درست شد
و شرایط هم عوض کردند. پنجشنبه، جمعه، استاد پیر، محصل هفده، هجده ساله.
بالاخره میلیونها تحصیل کرده، البته یک عوارضی هم داشت و دارد. باید برطرف
کرد.
2- ازدواج بر اساس صداقت و راستی
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید