توقعات بجا و نابجا(2)
تاریخ پخش: 13/12/94
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحث توقع را داشتیم و در این جلسه میخواهیم درمان توقع را به همراه مطالب دیگری بگوییم.
درمان
توقع چیست؟ قرآن میگوید: ای پیغمبر! چشمت را به زرق و برق دیگران نینداز.
«وَلَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ» (طه/131) چشمهایت را! «وَلَا تَمُدَّنَّ»
مد یعنی کشیده. یعنی طولانی نکن، یعنی به زرق و برق دنیا که رسیدی همینطور
مات زده نشو. خیره نشو. «وَلَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَىٰ مَا
مَتَّعْنَا» (طه/131) اگر ما افرادی را کامیاب کردیم، و یک چیزهایی به
آنها دادیم.
1- دوری از نظر به اموال دیگران
تو همینطور نسبت به
زرق و برق بهت زده نباش. «وَلَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ» آیهی دیگر
میفرماید: «وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّـهُ بِهِ بَعْضَکُمْ
عَلَىٰ بَعْضٍ» (نساء/32) اگر یک چیزی به یک کسی دادیم، به تو ندادیم، تو
به آنچه خدا داده است، راضی باش. چون ما نمیدانیم، پشت این نعمتها چیست؟
گاهی وقتها یک ماشین با یک سرعتی میرود، یک ماشین ناراحت است که چرا
ماشینش مثل آن ماشین نیست. بعد میبینی که... بگذار ببینیم که کدام یک به
نتیجه میرسند؟ یک مثالی در ایران است که میگویند: جوجهها را باید آخر
پاییز شمرد. خیلی از اینها که رشد اقتصادی بالایی میکنند، بعد چنان
سرنگون میشوند. رانندگیهای کذایی چه تصادفهایی را ایجاد میکنند. خیلی
چشم ندوزید. یک نفر خوشگلتر از شماست، نگو خوشا به حالت! ممکن است آن فرد
خوشگل مشکلاتی در زندگیاش داشته باشد، که آن آدم زشت نداشته باشد. به کسی
خوشا به حالت نگویید. هر چه خدا به شما داده است...
منتها کوتاهی هم
نکن، بگویی پس من دنبال کار نمیروم، دنبال تلاش نمیروم. شما مقداری که
میتوانی سعی کن. «وَأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ» (نجم/39)
سعی خودت را بکن، حالا شد، شد، نشد! نشد! نگوییم تو بیعرضه بودی. تو
بیهنر بودی. توان خودتان را کم نگذارید. هر چقدر میتوانید تلاش کنید.
قرآن میگوید: کاری که میکنید، حقش را انجام دهید. «وَجَاهِدُوا فِی
اللَّـهِ حَقَّ جِهَادِهِ» (حج/78) «اتَّقُوا اللَّـهَ حَقَّ تُقَاتِهِ»
(آلعمران/102) «یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ» (بقره/121) یعنی کاری که
میکنید نمرهی بیست باشد. حالا اگر نمیشود نمرهی بیست باشد، لااقل
نمرهی هجده باشد. «فَاتَّقُوا اللَّـهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ» (تغابن/16)
«وَأَعِدُّوا لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم» (انفال/60) «فَاقْرَءُوا مَا
تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ» (مزمل/20) یعنی کم نگذارید. در تلاش، تحصیل،
پژوهش، تحقیق، کار، مشورت، شما کم نگذارید. اما گاهی وقتها من کوتاهی
نکردهام، اما نشد، خوب نشد که نشد. به یک زرق و برقهایی خیره نشوید.
گاهی
نگاه به ضعفا کنید. زن و شوهر در خانه نشستهاند، فلانی مبلمانش چه شد،
ماشینش چه شد، خانهاش چه شد، چه شد، چه شد، چه شد! مرتب اینها را میگوید
که شوهر را وادار کند برود از بانکها وام بگیرد، وام میگیرد باید سود
بدهد، سود که داد ورشکست میشود، بدهکار میشود. خانه ساخته است بفروشد،
روی دستش میماند، نشده است، ورشکست میشود. همدیگر را تحریک میکنند. به
ضعفا نگاهی بکنیم. چقدر خانواده شهید داریم؟ جوان داد.
2- دوری از توقعات نابجا در ازدواج فرزندان
این
پسر رفته است با موردی که مادرش راضی نیست ازدواج کرده است. حالا ادب
اقتضاء میکند، حق مادر اقتضاء میکند که انسان ازدواجش را به مادر بگوید.
حالا این پسر رفته و خودش یک زن انتخاب کرده است. پسر کار خوبی نکرده است.
آقازادهای که بدون مشورت با پدر و مادرش خودش انتخاب میکند، این نمک به
حرامی کرده است. یعنی کار بدی کرده است. بیش از کار بد، بیادبی کرده است،
به والدینش احترام نگذاشته است. پسر را میگویم. اما اینطور هم نیست که
حالا که بدون اجازه من رفتی با فلانی ازدواج کردی، یک: طلاق! دو: از خانه
بیرون برو! سه:... اصلاً این مادر کودتا میکند. خانم: مسلمان هستی یا نه؟
قرآن کتاب آسمانی ما هست یا نه؟ پیغمبر(ص) را قبول داری یا نه؟ چهارده
معصوم(ع) را قبول داری یا نه؟ پیغمبر، خدا و چهارده معصوم میگویند پسر
میتواند برود و داماد شود. ادب، اخلاق، وجدان اقتضاء میکند، پسر با پدر و
مادر مشورت کند، حالا اگر پسر بیادبی و بیوجدانی کرد، میتوانید از خانه
بیرونش کنید؟ شما میتوانید نفرینش کنید؟ انشاءالله جنازهات را برای
من بیاورند. که چه؟ چرا نفرین میکنی؟ آخر بدون اجازه من رفته است و
ازدواج کرده است. خوب کار بدی کرده است. اما اگر هر کس کار بدی کرد. میشود
نفرینش کرد؟ بعضی از ما مسلمانِ مسلمانِ مسلمانِ مسلمانِ نیستیم. میگویم
من! من باید برای پسرم... من آرزو داشتم که این پسر وقتی داماد شد به من
بگویند مادر داماد! من این یک پسر را داشتم. من دو تا پسر بیشتر نداشتم.
بقیهی پسرهایم با اجازه من بود. نمیدانم این یکی چرا با اجازهی من نشد.
همینطور یک چیزهایی را میبافیم. نزد خودمان با توقعمان یک بافتههایی را
فکر میکنیم.
3- حکومت مرد در خانه، نه تحکّم و زورگویی
حالا که شوهر
است، حق تحکم دارد؟ مرد در خانه حق تحکم ندارد. حق حکومت دارد. این آیه را
بعضیها بد معنا نکنند. من دیدم جوانی را با خانمش گرفتار شده بود، گفت:
به خانمم میگویم آب بده، میگوید: خودت بردار بخور. مگر قرآن نمیگوید:
«الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ» (نساء/34) نگفته است که زنان
کلفت تو هستند. بله اگر زن آب به دست شوهرش بدهد، مهر این خانم در دل شوهرش
بیشتر میشود. کار کار خوبی است، خانم آب بدهد، مرد آب بدهد، به خانمش!
این لیوان آب را تعارف کنم، این کار خوبی است. اما اگر این کار را نکردیم،
اینطور نیست که حالا بگوییم: نه! ما با ایشان سازگار نیستیم. «الرِّجَالُ
قَوَّامُونَ» او باید کلفت من باشد. اینطور نیست.
آدمی که توقع دارد،
خودش را میسوزاند و هر کس هم که با او باشد را میسوزاند. کسی که توقع
اضافه دارد... ایشان عمره رفت، ولی با من خداحافظی نکرد. حجش در سرش بخورد.
حاج خانم، اگر یک کسی با شما خداحافظی نکرد، میشود گفت که حجش در سرش
بخورد؟ تو چه مسلمانی هستی؟ بعضی از زنهای مذهبی را آدم نگاه میکند،
خانوادهی مذهبی هستند، حرفهایی میزنند که هیچ کافری نمیزند. تسلیم
باشیم. آن مقداری که خدا گفته است، انجام دهیم. حالا اگر خدا به یک کاری
اجازه داد، دیگر شما کوتاه بیا. نگاهی به ضعفا بکنیم.
سابقهتان یادتان
نرود. شما چقدر توقع دارید؟ دولت باید دبستان بسازد، برای گروهی نساخته
است، برای شما دبیرستان ساخت، دانشگاه ساخت، حالا شما تحصیلکرده هستید.
شما به دولت بدهکار هستید، یا از دولت طلبکار هستید؟ یک فوق لیسانس، یک
دکتر، یک لیسانس وقتی از دولت توقع دارد، میگوید دولت برای ما ایجاد
اشتغال کند. خوب! میگوییم: چرا؟ میگوییم: آخر ما لیسانس هستیم.
میگویم: خوب دولت داده است و خوردهاید و لیسانس شدهاید. برای
بعضیها... ما وقتی شاه رفت، پنجاه درصد مردم ما تقریباً بیسواد بودند.
حالا الحمدلله بعضی جاها تا نود و پنج شش درصد باسواد شدهاند. نصف مردم
بیسواد بودند. خوب اینها از روستا کم گذاشتهاند و در شهر دانشگاه
ساختهاند، شما لیسانس گرفتهاید. پس دولت داده است خوردهاید و لیسانس
شدهاید. حالا تو باید پس بدهی، یا باید باز هم بگیری؟ حالا چون من لیسانس
هستم، باز هم بدهید بخورم. به گذشتههای خودمان نگاه کنیم. یادمان میرود
که زندگیمان چگونه بوده است.
خدا به پیغمبر میگوید: پیغمبر! یادت
نرود. «أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَی» (ضحی/6) یادت میآید یتیم بودی؟
راه به جایی نداشتی، «فَآوَی» من به تو مأوی دادم. «وَوَجَدَکَ ضَالًّا
فَهَدَىٰ» (ضحی/7) یادت میآید گیج بودی من به تو راهنمایی کردم؟
«وَوَجَدَکَ عَائِلًا فَأَغْنَىٰ» (ضحی/8) یادت میآید پول نداشتی من به تو
پول دادم؟ گاهی انسان باید یادش باشد، توقعش کم میشود. زندگی سادهی
دیگران را ببیند، توقعش کم میشود. نگاهی به گذشتهها، نگاهی به سابقهی
خودمان...
بحثمان چیست؟ بحثمان این است که چه کنیم که جلوی توقع را
بگیریم. موضوع این است. درمان توقعات! یک، دو، سه، چهار تا هشت! به زندگی
دیگران خیره نشویم.
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید